حق مسلم ما

فروردین ۱۱، ۱۳۸۸

اولین برنامه نود در سال 88 با افشین قطبی




یک منبع آگاه در فدراسیون فوتبال اعلام کرد:" سرمربی تیم ملی فوتبال فرداشب ( چهارشنبه شب ) به برنامه 90 می‎ود تا برنامه‎های خود را برای اطلاع مردم مطرح کند."



این خبر در حالی اعلام شد که امروز صبح،کیومرث هاشمی با اشاره با تغییرات اخیر در کادر فنی تیم ملی و گمانه‌زنی‌ها برای انتخاب جانشین علی دایی گفت: توقع این است که فدراسیون با در نظر گرفتن تمام شرایط و بدون اینکه مرور زمان مشکلات بیشتری را برای تیم ملی ایجاد کند، تکلیف سرمربی را مشخص کند."این منبع آگاه در پایان گفت:" افشین قطبی و محمد مایلی‌کهن به عنوان جدی‌ترین گزینه‌های سرمربیگری تیم ملی هستند."



دکتر محمود احمدی نژاد جنگ تبلیغاتی انتخاباتی را باخته است .

فوتبال ایران صد در صد سیاسی است .

همه میدانند علی دایی با سفارش مهرداد بذرپاش و اوامر دکتر احمدی نژاد روی کار آمد .

حضور اینهمه سردار نظامی در خانواده فوتبال حکایت از سیاسی نظامی بودن فوتبال و توتالیزه

کردن ورزش کشور را دارد .

فردا شب افشین قطبی دربرنامه نود بعنوان سرمربی معرفی خواهد شد چون

احمدی نژاد نیاز به رای جوانان در انتخابات پیش رو دارد .

معرفی کسانی مانند مهاجرانی و مایلی کهن و قلعه نوعی و ذوالفقار نسب و... که محبوب قلوب جوانان نیستند

یعنی خدا حافظی دکتر احمدی نژاد با صندلی ریاست جمهوری .

آیا سرداران سپاه رضایت میدهند احمدی نژاد با ریاست خداحافظی کند ؟

سرداران سپاه همان غارتگران بیت المال اند

چرا دایی استعفا نکرد تا بر کنار شود ؟ چون بتواند تمام مبلغ قرار دادش را بگیرد

و سهم محمود و مهرداد و بقیه سرداران را بدهد

تا فردا شب ( چهارشنبه 12 فروردین 88) صبر کنید

اگر لازم باشه هواپیمای شخصی محمود 13 را خواهند فرستاد تا قطبی به ایران اید و التهاب کم شود .

+بازگشت به بالاترین-

فروردین ۱۰، ۱۳۸۸

محمود 13 مقصر اصلی حذف تیم ملی از جام جهانی است

مقصر اصلی باخت تیم ملی شخص احمدی نژاد است . نه بخاطر اینکه اینروزها همه جا بین مردم صحبت نحسی و بد قدمی احمدی نژاد است و حتی در اس ام اس ها به محمود13 معروف شده است!...نه. بلکه به این علت که علی دایی بطور غیر مستقیم توسط احمدی نژاد انتخاب و دستورمعرفی وی بطور مستقیم توسط وی، برخلاف نظرهمه کارشناسان داده شد.نحوه انتخاب او به این صورت بود که در زمان انتخاب سرمربی تیم ملی فوتبال ابتدا به پیشنهاد اکثریت کارشناسان ومربیان فوتبال - افشین قطبی -بعنوان گزینه برتر به فدراسیون معرفی شد و علی آبادی رییس سازمان تربیت بدنی که خود وی نیز هیچ تجربه ورزشی در طول زندگیش نداشته وصرفا بدلیل اینکه معاون عمرانی شهرداری در زمان مدیریت احمدی نژاد بوده به این سمت انتخاب شده است ! نیز با این پیشنهاد موافقت کرد و شخصا با افشین قطبی تماس گرفته و موضوع را با وی در میان گذارد و موافقت وی نیز جلب شد. قرار گذاشته شد 24 ساعت بعد افشین قطبی رسما بعنوان سرمربی تیم ملی فوتبال معرفی شود. اما در همین حین - مهرداد بذرپاش (مدیر عامل باشگاه سایپا ) که علی دایی مربی سابق آن تیم بود - از ماجرا مطلع شده و با احمدی نژاد تماس گرفته و مصرانه خواست که دایی را سرمربی تیم ملی کند. از آنجا که مهرداد بذر پاش به دلایلی که در زیر می آید بسیار برای احمدی نژاد عزیز است، وی شبانه به علی آبادی دستور داد که علی دایی بعنوان سرمربی تیم ملی اعلام گردد. حتی این موضوع برای خود دایی هم غیر منتظره بود .

اما مهرداد بذر پاش کیست؟


++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

وی متولد 1358 است و فرزند خوانده احمدی نژاد و داماد علی احمدی وزیرآموزش وپرورش که خود وی نیز باجناق احمدی نژاد است. این یکی از دهها انتصاب فامیلی در دوران احمدی نژاد است.
بذرپاش در سال 77 با سهمیه شهدا وارد دانشگاه شریف شد و در دوران دانشجویی رئیس بسیج دانشجویی این دانشگاه بوده و نقش عمده ای در سرکوب دانشجویان داشت. نهایتا وی پس از 6 سال با معدل کمتر از 12 موفق به اخذ لیسانسی شد که باید 4 ساله تمام شود!
پس از روی کار آمدن احمدی نژاد پله های ترقی را به سرعت نور طی کرده و یک شبه ره صد ساله را پیمود! وبالاخره در سن 28 سالگی به سمت مدیر عامل ورئیس هیات مدیره کارخانه سایپا، دومین کارخانه بزرگ تولید کننده خودرو کشور منصوب شد! که موجب حیرت و اعتراض اکثر متخصصان صنایع شد. نتیجه نهایی اینکه در کشوری که همه چیز از جمله اقتصاد و ورزش و... سیاسی می شود؛ و در شرایطی که علایق و سلیقه های فامیلی و رفتارهای کودکانه جای نظرات کارشناسی را می گیرد به راحتی با سرنوشت و حتی احساسات میلیونها ایرانی بازی می شود ، این مساله در 4- 3 سال گذشته نه تنها در ورزش بلکه در همه عرصه ها به وضوح دیده شده است. در چنین شرایطی چه انتظاری می توان از فوتبال یک کشور داشت؟

10برنامه اصلی محمد مایلی کن برای اداره تیم ملی


برای تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی ایران برنامه های زیادی دارم و قول میدهم صد در صد تیم ایران به جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی برود و حتما با سربلندی جام جهانی را بدست آورد و به ایران اسلامی برگردم . برنامه های من به شرح زیر است .

1- برگزاری نماز جماعت 10 دقیقه قبل از شروع بازی در زمین چمن به امامت خودم .

2- تراشیدن موی سر تمام بچه های تیم ملی روزی سه بار.

3- دفن چند شهید گمنام در زمین چمن مجموعه آزادی.

4- قرار داد بستن با شرکت چینی به منظور ساختن انواع مهر و تسبیح و سجاده برای همه اعضای تیم .

5- برگزاری دعای کمیل ,دعای توسل,زیارت عاشورا,دعای وحشت و هزاران هزار دعای دیگر هر روز در اردوی تیم ملی.

6- دعوت از بازیکنان ریشو و پاچه خواربرای تیم ملی .

7- گریه کردن بچه ها زمان مصاحبه با مطبوعات و رسانه ها مخصوصا رسانه ملی شرط نخست عضو تیم ملی بودن است .

8- برای تشویق بچه های تیم ملی بردن آنها به جوار چاه جمکران,مقعد امام خمینی,شاعبدالعظیم و ....

9- دعوت کردن از محمود سیزده و فاطی زلزله برای دیدن بازیها در استادیوم .

10- صلوات فرستادن مکرر برای سلامتی آقا ولی امر مسلمین دو جهان .
!
!
!

فروردین ۰۹، ۱۳۸۸

فاطی زلزله بهترین گزینه برای جانشینی علی دایی در تیم ملی فوتبال


مگر ما از فوتبال چه میخواهیم . چرا نباید فاطی زلزله سر مربی شود . بنا به دلایل گوناگون و متعدد زیر انتخاب فاطی زلزله را بهترین گزینه برای جانشینی سرمربی تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی ایران میدانیم .

1- فاطی زلزله با تسبیح , سجاده , دعای مخصوص و استخاره و... آشنایی بهتر و مفیدتری دارد .

2- روحیه جنگندگی بسیار بالایی دارد . و قادر است تیم هجومی خوبی را ارایه کند .

3- از رو نمی رود و تا حد مرگ حاضر است بر حرفهای بی اساس خود پافشاری کند . در این زمینه علی دایی ناخن کوچکه فاطی هم حساب نمی شود .

4- مورد علاقه جناب آقای احمدی نژاد و مورد تائید مقام معظم عظمی ولایت هم هست .

5- شوهرش هم قادر است در یک زمان بیش از بیست شغل را داشته باشد . لذا نیازی به کمک مربی خارجی هم نداریم .

6- اولین زن مربی تیم ملی میتواند باشد که در نوع خودش بی نظیر است و اسم ایران در کتاب رکوردهای جهانی هم ثبت میشود .

7- اهل سفسته و مغلطه هم هست و میتواند جامعه داوری را حسابی به نفع تیم ملی به هم بریزد .

8- اهل مماشات و تساهل و تسامح هم نیست و با کسی شوخی ندارد . کله همه بچه ها را با نمره 4 میزند تا هجمه فرهنگی نشود .

9- چون زن است وقتی توی استادیوم باشد , تماشا نما ها حرف رکیک نخواهند زد .

10- رئیس جمهور میتواند با فرستادن او به استادیوم یک بیلاخ بزرگ به همه حضرات آیاتی بدهد که با رفتن زنها به استادیوم مخالف هستند و احکام اسلامی برایش از قران استخراج کرده اند .

11- به لحاظ نزدیکی فاطی زلزله به محمود سیزده و نزدیکی محمود سیزده به امام زمان از طریق چاه جمکران , برنده شدن تیم ملی برای همیشه بیمه ابوالفظل میشود .

12- وجود یک زن اینکاره در تیم ملی انگیزه بچه های تیم ملی را برای حمله بیشتر میکند .

13- محمود سیزده میتواند به این وسیله دل تمام مردم ایران را بدست آورد تا در انتخابات پیش رو از او حمایت کنند .


و هزاران هزار دلیل دیگر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

!

!

!

فروردین ۰۸، ۱۳۸۸

وقتی برنامه نود غیر شرعی باشد باختن به عربستان حلال طیب است

احمدی نژاد ...به یمن قدم نحس و نا مبارک و شومت یکبار فینال کشتی رو با ورودت از دست دادیدم.... با اینکه یک بر صفر معصومی جلو بود..فینال پرید... و به یمن قدم نحس و نا مبارک و شومت بار دیگر که به استادیوم آزادی آمدی باز هم یک بر صفر جلو بودیم و دو بر یک باختیم و عربستان در حضور هزاران هزار تماشاگری که ندیده بود ما را برد و سجده کرد..
از تو بیش از این هم توقع نیست ای احمدی نژاد شوم
سه ماه قبل در نامه محرمانه ات به علی آبادی نوشته بودی 90 غیر شرعی است ...و قرار است تومار ورزش ایران رامانند اقتصاد ان ببندی و نسخه فوتبال
ایران را بپیچی
++++++++++++++++++++++++++++++
حمایت از احمدی نژاد در انتخابات حمایت از جهل است

باخت شیرین جمهوری اسلامی ایران از عربستان

جوانان ساده دلی که از پیروزی تیم ملی در مقابل عربستان سر از پای نمی شناختند، مدام روی سکوها بالا و پایین می پریدند و با هدایت بوقچی های اجیرشده، نام محمود احمدی نژاد را فریاد می زدند. احمدی نژاد نیز با لبانی که به گشادترین حالت ممکن رسیده بود، برای مردم دست تکان می داد و از راهرو تنگ کنار وی.آی.پی ورزشگاه آزادی پایین می آمد. او در این مسیر دستان هواداران نزدیک به وی.آی.پی را می گرفت و با برخی از آنها چند جمله ای سخن می گفت. علی آبادی در تعقیب احمدی نژاد پایین می آمد و همانند رئیسش با لبخندی گشاد برای مردم دست تکان می داد. تمام دوربین های مستقر در آزادی روی احمدی نژاد زوم کرده بودند. او بالاخره خود را به کنار زمین رساند و با تک تک بازیکنان اصلی و ذخیره و اعضای کادر فنی دست داد... - مروری بر کارنامه فوتبال ایران در جام جهانی 2006 نشان می دهد که تمام تلاشها و تکاپوهای ایرانیان برای رفتن به جام جهانی، "تقلا برای هیچ" است. جام جهانی گذشته نشان داد که نهایت ظرفیت فوتبال ما صعود به جام جهانی است؛ نه حضور در این جام.... - به نظر من اگر پیروزی تیم ملی ایران و صعود این تیم به جام جهانی، راهی باشد برای به قدرت رسیدن دوباره احمدی نژاد همان بهتر که ما به عربستان ببازیم و به جام جهانی نرویم تا این دولت مردم فریب و دروغگو نتواند از فوتبال بهره برداری سیاسی و انتخاباتی بکند. برای من این شکست به مراتب شیرین تر از صعود مستقیم به جام جهانی بود.

نامه محرمانه احمدی نژاد به علی آبادی را بخوانید . اینجا
وقتی برنامه نود غیر شرعی باشد به تعبیر محمود سیزده حتما باخت به عربستان حلال است

انتری نژاد

میمون بد قدم دیوانه

احمدی نژاد برای ورزش فوتبال خواب ها دیده است . بخوانید(محرمانه)

3 تا 13 تا چند تا میشه

باخت شیرین جمهوری اسلامی ایران از عربستان


امروز تصویر مثلث شوم فوتبال ایران نمایانتر شد

تا زمانی که مثلث شرارت سیزده ها بر فوتبال کشور حاکم باشد
از تمام تیم های دنیا خواهیم باخت .
سیاست اسلامی در جمهوری اسلامی همه چیز را به گند کشیده است .
این مثلث شرارت دارای سه محور اصلی به فرماندهی دو علی و یک محمود است
اسلام حکومتی افیون ورزش و مخصوصا فوتبال است


تلويزيون الراي بازي تيم‌هاي ملي فوتبال عربستان و ايران را مهم‌ترين ديدار امروز فوتبال آسيا در راه جام جهاني توصيف كرد و گفت: در حالي كه انتظار مي‌رفت تيم ملي ايران يك گام مهم براي راه يافتن به جام جهاني را در خانه طي كند با ارائه يك بازي ضعيف مغلوب تيم ملي منظم و تاكتيك‌پذير عربستان شد. تلويزيون الراي با اشاره به اينكه عربستان سعودي در مدت كوتاه حضور مربي جديد پرتغالي خود به شدت متحول شده است، گفت: در همين حال تيم ملي ايران با از دست دادن فرصت‌ها دلخوش به ستارگان خود در حالي كه روح تيمي را نداشت در پايان مغلوب دربي حساس آسيا شد. مفسر اين تلويزيون گفت: تيم ايران فقط 25 دقيقه نيمه اول و دقايقي از نيمه دوم بر بازي مسلط بود و حتي 100 هزار تماشاگر نيز نتوانستند براي پيروزي اين تيم كاري كنند.

فروردین ۰۴، ۱۳۸۸

اصلاح الگوی مصرف یا اسلاح الگوی مثرف


واقعا چه کسی باید پیشقدم شود و
الگوی مصرف را اصلاح کند
.
مردم یا مسئولین نظام؟

جشن هسته ای!

اسفند ۳۰، ۱۳۸۷

صال اسلاح الگوی مثرف (1388)



در راستای تبعیت از رهنمودهای عالمانه مقام معظم رهبری در اعلام سال ۸۸ بعنوان سال اصلاح الگوی مصرف٬ قرار شده است از این به بعد موارد زیر را رعایت کنید در غیر اینصورت با شما برخورد شرعی صورت خواهد گرفت:




1- اولین قدم اصلاح , در الگوی مصرف آب است.


بدون وضو نماز بخوانید


سالی یکبار غسل کنید


2- دومین قدم اصلاح , در الگوی مصرف برق است.


شب ها در مساجد روضه خوانی نکنید


نماز جماعت شبانه مکروه و جایز نیست


شبها به مقعده امام خمینی نروید و مراسم اجرا کنید


3- سومین قدم اصلاح , در الگوی مصرف گاز است .


از طبخ و توزیع غذای نذری منصرف شوید


چه معنی میدهد در عاشورا و رمضان و صفر و... اینقدر پلو و آش و حلیم و آبگوشت و شله و شیربرنج و شله زرد و... طبخ میکنید


4- چهارمین قدم اصلاح , در الگوی مصرف پول و طلا و خمس و زکات و...است.


چرا اینقدر بت پرستی میکنید و به امامزادگان و یا به فرزندان (اخوندهای مفت خور) زنده آنها پول و... خیرات میکنید






مگر نمی بینید ما در تحریم اقتصادی دنیا هستیم .


.


اسفند ۲۸، ۱۳۸۷

سيد علي خامنه اي , امیدرضا میرصیافی را کشت


امیدرضا میرصیافی، وبلاگ‌نویس و روزنامه‌نگار صبح امروز در زندان اوین توسط خامنه ای کشته شد.


این وبلاگ نویس زندانی که از ماه گذشته برای تحمل دو سال و نیم زندان ایام محکومیت خود، راهی زندان اوین شده بود؛ صبح امروز به دلیل فشار روانی و عدم دریافت کمکهای پزشکی مورد نیاز با توجه به شرایط وخیم روحی خود راهی بهداری زندان شد، نامبرده ساعتی پیش جان خود را در زندان اوین از دست داد تا پرونده مرگهای مشکوک زندانیان تا آخرین روزهای سال 1387 نیز ادامه یابد.
امیدرضا میرصیافی وبلاگ‌نویس، روزنامه‌نگار و فعال فرهنگی بود که به خاطر درج عقایدش در وبلاگ به اتهامات توهین به مقامات و تبلیغ علیه نظام به دو سال و نیم زندان محکوم شده بود، وی پرونده ی مفتوح دیگری در دادگاه عمومی استان تهران مبنی بر
توهین به مقدسات را داشت که تاریخ برگزاری آن اردیبهشت ماه سال آینده اعلام گشته بود.
این زندانی عقیدتی که از وضعیت جسمی و روحی مناسبی برخوردار نبود علیرغم دارا بودن شرایط مرخصی، هیچگاه به مرخصی استعلاجی
اعزام نگردید.
خامنه ای چگونه او را کشت
گزارش ذیل در بر گیرنده مشاهدات دکتر حسام فیروزی ، پزشک و فعال حقوق بشر زندانی است که بعنوان یک متخصص و شاهد، فوت این زندانی عقیدتی را حاصل بی توجهی مسئولان زندان و کادر پزشکی می داند.
در حدود ساعت 12 ظهر خبردار شدم که امیدرضا میرصیافی حال خوبی ندارد به سراغ او رفتم و او را به بهداری داخل بند 7 زندان اوین، انتقال دادیم، من در آن بهداری برای‌اش لوله‌ی معده قرار دادم و معده‌ی او را شست‌وشو دادم، برای‌اش رگ گرفتم و اقدامات اولیه را انجام دادم. از پزشک آن‌جا درخواست کردم که داروی آتروپین برای او تجویز کند و داروی لینگر به او دهد ولی پزشک بهداری گفت که سرم یک‌سوم برای او کافی است و من را با توهین از اتاق بیرون کرد اما من هم‌چنان اصرار داشتم که این‌جا نمی‌توانید کاری انجام دهید و باید او را به بیمارستان بیرون مثل بیارستان لقمان، منتقل کنید چون وی به دلیل خوردن تعداد زیادی قرص پروپرانول با افت شدید فشار خون و کاهش تعداد ضربان قلب روبه‌رو شده بود و فشارش زیر 7 بود، اما پزشکان گفتند ما خودمان می‌دانیم باید چه کار انجام دهیم و من را از اتاق بیرون کردند.
من باز پشت در بهداری ایستادم و مصرانه خواستم که او را به دلیل افت فشارخون و به دلیل این‌که بدن وی کاملا سرد شده بود، به بیمارستان لقمان منتقل کنند اما پزشکان بهداری زندان به من گفتند این مساله ارتباطی با شما ندارد و ما می‌دانیم چه کاری انجام دهیم. اما با اصرار بیش اندازه‌ی من او را به بهداری پایین زندان اوین منتقل کردند و از آن‌جا به بعد را دیگر من هیچ اطلاعی ندارم به دلیل این‌که به من اجازه‌ی‌هم‌راهی با وی را ندادند.
نکته‌یی که مهم است این است که پزشکان زندان در ابتدا حتا سعی در گرفتن رگ و فشار خون امیدرضا را نداشتند و اقدامات اولیه را نیز با اصرار و پافشاری من انجام دادند. ان‌ها همه چیز را به عنوان تمارض محسوب می‌کنند. مسئولان زندان و پزشکان این‌جا برای جان زندانیان، کوچک‌ترین اهمیتی قایل نیستند.
از نظر من که یک پزشک هستم امیدرضا میرصیافی دچار افسرده‌گی شدید بود و به هیچ وجه نمی‌توانست شرایط زندان را تحمل کند، حتا پرونده‌های پزشکی خود را مبنی بر دارا بودن افسرده‌گی شدید به پزشکان زندان ارائه داده بود، اما متاسفانه کوچک‌ترین توجهی به وی نشد.
این واقعه کم‌کاری صددرصد پزشکی زندان است. او دچار مشکل افسرده‌گی شدید بود. من از وی خواسته بودم تا او به روان‌پزشک مراجعه کند ولی او پس از مراجعه به روان‌پزشک زندان، هیچ نتیجه‌یی ندید زیرا این روان‌پزشک برای کسی‌که فکر خودکشی داشته و چند بار اقدام به خودکشی نیز انجام داده بوده، فقط داروی آرام‌بخش تجویز کرده بود، در حالی‌که وی حتما نیاز به بستری شدن فوری داشت.

پيش از اين سيد علي خامنه اي يعقوب مهرنهاد وبلاگ نويس بلوچ را در يک دادگاه غير علني محاکمه کرد. و بعد او را اعدام کرد. سيد علي خامنه اي همچينن به قتل زهرا بني يعقوب در زندان همدان و زهرا کاظمي در زندان اوين و قتل اکبر محمدي و چندين زنداني سياسي ديگر متهم است. او دست اصغر قاتل را از پشت بسته است. هر کجا او را ديديد دستگير کنيد و به دادگاه لاحه تحویل بدهيد تا به همراه عمر البشير محاکمه شود.

اسفند ۲۷، ۱۳۸۷

براندازی نرم اخوندی همان چهارشنبه سوری انسانی است

امشب براندازی نرم تمام شد رفت پی کارش

يکی از آئينهای سالانه ايرانيان چهارشنبه سوری يا به عبارتی ديگر چارشنبه سوری است ( براندازی نرم ). ايرانيان آخرين سه شنبه سال خورشيدی را با بر افروختن آتش و پريدن از روی آن به استقبال نوروز می روند.مردم در اين روز برای دفع شر و بلا و برآورده شدن آرزوهايشان مراسمی را برگزار می کنند که ريشه اش به قرن ها پيش باز می گردد.






























ایرانیان همه ساله در این شب براندازی نرم میکنند که امسال هم طی یک عملیات از قبل تعین شده موفق شدند انقلاب نارنجی کنند . سال قبل انقلاب مخملی کرده بودند .

از همین جا به سید علی یکدست اعلام میکنیم که امشب را راحت بخواب . چون برندازی نرم به قول تو انجام شد .
قاشق زنی، آجيل مشکل گشا، پريدن از روی آتش، فالگوش ايستادن و... از مراسم اصلی شب چهارشنبه سوری ( براندازی نرم )است.ظاهرا مراسم چهارشنبه سوری برگرفته از آئينهای کهن ايرانيان است که همچنان در ميان آنها و با اشکال ديگر در ميان باقی بازماندگان اقوام آريائی رواج دارد.

البته اخوندها چون عرب هستند و از نژاد دیگر از این چیزها ندارند . انها از اتش و زغال برای تدخین محصولات افغانستان استفاده میکنند و بس .

امشب مامان شهید شد !

انتخاب




گاو عمو حسین




مامان شهید شد !


براساس اخبار رسیده، همسر حضرت امام (ره) علیرغم تلاش پزشکان , به دلیل بیماری ایدز دعوت حق را لبیک گفت و به لقاءالله پیوست.
ما فعالان در انجمن زنان خیابانی و ستادهای انتخاباتی دکتر احمدی نژاد، این ضایعه دردناک را به رهروان راه امام روح الله، بیت معظم امام به خصوص حاج سید حسن خمینی تسلیت عرض نموده و برای ایشان از درگاه حضرت حق طلب صبر و برای همسر امام علو درجات را مسئلت داریم.

اسب خانواده

نوشابه خانواده داشتیم
این هم اسب خانواده
درتعطیلات نوروزی بدلیل نبود بنزین کافی اینطوری به سفر میرویم

باز هم به من رای بدین تا سال اینده الاغ خانواده را هم تولید کنیم

من کیستم ؟

نامه فاطی به سید ساکت









جناب آقاي ميرحسين موسوي سلام عليكم



اول.وقتي كتاب «امريكا شيطان بزرگ» از تأليفات خود را برايتان فرستادم، نوشتم: «تقديم به نخست‌وزير محبوب دوران طلايي امام». بنابراين شما را به عنوان مسؤول محبوبي در آن دوران قبول دارم كه يكي از مجريان «برنامه‌ها، تصميمات و رهنمودهاي حضرت خميني (رضوان الله تعالي عليه)» بوديد.



دوم.وقتي يكي از نشريات مدافع ارزش‌هاي اسلامي در سال‌هاي پاياني اصلاح‌طلبي مطلبي عليه شما نوشت، با مديرمسؤول تماس گرفتم و اعتراض كردم. گفت: ممكن است در انتخابات وارد بشود. گفتم: در اين بي‌داد براندازانه اصلاح‌طلبي، موسوي غنيمت است. گفت: اما يكي از بستگانش (نام برد) داراي فلان عقايد است و زمينه تاخت و تاز پيدا مي‌كند. روشن بود كه من نه اهل «قصاص قبل از جنايتم» و «نه از زمره مافياگرانم كه كسي را به گناه ديگري بي‌آبرو كنم و مجازات». در نتيجه نپذيرفتم. علاوه بر آن كه در آن دوران سياه حكومت محمد خاتمي، و انفعال و ذليلي راست‌هاي ناراست و عدم قبول آنها، به هر حال شما را غنيمت مي‌دانستم. اين دانش به گذشته بر مي‌گذشت و به شناخت شما در دهه اول!



سوم.اين روزها پس از گذشت دو دهه سكوت و پنهاني، شما فعال شده‌ايد! فعالي پر از ابهام و مسأله‌برانگيز! فعالي كه هر روز نامش به عنوان نامزد رياست‌جمهوري دهم بر سر زبان است، و تصويرش كنار محمد خاتمي، يا سيدحسن خميني آن هم در جلسات پرمفسده مشاركتي‌ها، كارگزاراني‌ها و به طور كلي اصلاح‌طلبان بيگانه‌پرست و اسلام‌ستيز منتشر مي‌شود.مي‌خواستم بنا به ارادتي كه به دليل نخست‌وزيريتان به شما داشتم، پرسش‌هايي را مطرح كنم، از آن جمله:

1. ورود يا فعال‌شدنتان به دليل كدام كمبود نيرو، يا كدام شرايط حاد براي اسلام و انقلاب است؟ بگوييد تا ما هم مطلع شويم.

2. آيا حضورتان در كنار عناصر نامشروع و نامقبول، اعلان عقيده، روش و برنامه‌اي سياسي است؟

3. آيا بيرون آمدنتان از پناهنگاه و تصويري‌شدن (هنوز خيلي صوتي نشديد) سياسي‌ در بدترين جلسات سياسي پيامي دارد؟

4. آيا نامزدي شما براي رضاي خداست؟ يا در مسير تشكيل دولت وحدت ملي ناطق‌نوري و لاريجاني و كرباسچي؟ يا ايجاد دولت نجات ملي محمد خاتمي؟

5. آيا راست‌هاي ناراست همان غيرمقبولان مطرود ملت كه در انتخابات نهم، همه و همه بيش از 5/1 ميليون رأي نداشتند، پشتوانه فعال‌شدن و خروجتان از خفا شده‌اند، يا توصيه‌ها و توطئه‌هاي مافياگران قدرت و ثروت از اصلاح‌طلبي برانداز؟ شايد هم مثلث لاريجاني، قالي‌باف و رضايي مشوق حضور و ورودتان گرديده است؟

6. آيا مدافع اقتصاد اسلامي تبيين‌شده از سوي امام خميني – كه درود خدا بر او باد - هستيد، يا سرمايه‌خواري مافياگرانه را پذيرا شده‌ايد؟

7. با «عدالت» و «اسلام علوي عليه‌السلام» چه ميانه‌اي داريد؟ امام عصر عجل‌الله تعالي فرجه الشريف و ظهور را چگونه مي‌بينيد؟

8. امريكا را شيطان بزرگ و اسرائيل را غده سرطاني مي‌شناسيد؟ يا با حقوق بشر امريكايي و دموكراسي خداستيز و عوام‌فريب و ضدمردمي به صحنه آمده‌ايد؟

9. با فمينيسم و ابزارسازي از جوانان و آزادي‌هاي مورد قبول 16‌ساله در عرصه قدرت و ثروت چه ارتباطي داريد؟ خويشاوند‌سالاري، تبعيض‌گرايي، خانواده‌سالاري، آقازادگي و چپاول اموال و انفال توسط آقازاده‌ها و مديران لايق و باتجربه 16ساله، يا 27ساله مورد قبولتان است؟

10. آيا اسلام مرفهين بي‌درد، عافيت‌طلبان، اشرافيت و سرمايه‌داري يا همان اسلام امريكايي را روي‌گردانيد؟ آيا اسلام پابرهنه‌ها، مستضعفان، انقلابيون، جهادگران و شهادت‌طلبان را راه و رسم كارساز در برابر دنياي پيشرفته و متمدن امريكا و اسرائيل مي‌دانيد يا خير؟

11. ولايت مطلقه فقيه يا همان اساس مشروعيت نظام و قانون‌ اساسي را چه‌قدر باور داريد؟ روحانيت و مرجعيت اين پاسداران شريعت را چگونه؟
12. به طور كلي عامل بقا، اعتلا و استمرار نظام اسلامي را در ديپلماسي مقتدرانه عليه سلطه‌گران و جهانخواران مي‌دانيد يا تسليم و ذلت، آيا انفعال و عقب‌نشيني و تعظيم در برابر زورگويي‌هاي امريكا و انگليس يا فرانسه و اسرائيل را «اعتمادسازي»، «تشنج‌زدايي»، «بيرون‌آمدن از انزوا» دانسته، نه تنها «تعطيل كامل هسته‌اي» بلكه «جاسوسي و به مخاطره‌افكندن كشور و ملت» را اقدامي «سنجيده»، «غيرشتابزده»، «مدبرانه»،‌ «خردمندانه» و ... مي‌پسنديد؟ و به اين گونه مديران لايق و باتجربه فخر مي‌فروشيد؟13

. باز هم مي‌گويم، با انتظار و ظهور، عدالت‌گستري جهاني و وجود ذي‌جود منجي عالم و دكترين مهدويت عجل‌الله تعالي فرجه الشريف در حاكميت چقدر موافقيد؟ واژگان خرافه، جمود، تحجر و ... كه در اطلاعيه غيرقانوني و خارج از مسؤوليت و غيرمعمول شما در فاصله 27 خرداد تا سوم تير 1384 تصريح شد، حول اين باور مي‌چرخد، يا «هيأت‌هاي عزاداري سيدالشهدا» يا «گفتمان مبتني بر آموزه‌هاي اصيل انقلاب و اسلام» را شامل مي‌شود؟

14. تمدن و پيشرفت، علم و فن‌آوري و اقتصاد و سياست در ديدگاه شما، در دايره اسلام و تشيع قابل‌قبول است، يا به ژاپن و كره جنوبي، امريكا و اروپا محدود مي‌شود؟
15. دگرانديشان و تجديدنظرطلبان، وابستگان به بيگانه، غارتگران بيت‌المال، فاسدان و منحرفان عقيدتي و عملي در طول سه‌دهه پس از حاكميت نظام اسلامي، حلقه مديران دائمي، ويژه‌خواهان و امتيازطلبان، رانت‌خواران و احزاب – اين يادگاران سياست اموي – را چگونه مي‌نگريد، و در دولت شما چه جايگاهي دارند؟
16. با رانت‌خواري و آقازادگي و بهره‌مندي از پست‌ها و مقام‌ها چه ميانه‌اي داشته‌ايد؟ صريح‌تر بگويم؛ در طول مدت سكوت و نظاره‌گري يا رضايت‌دادن به همه آنچه گفته شد، همسر و فرزندانتان و دامادهايتان از «رانت علمي»، «رانت مدرك»، «رانت استخدام»، «رانت پست»، «رانت سفرهاي خارجي» و ... سود نجسته‌اند؟! خودتان چه‌طور؟!پرسش‌ها بسيار است و بي‌پاسخ! اصول ديپلماسي حكم مي‌كند كه؛ سياستمدار ناپاسخ‌گو باشد و نه حتي اجازه درخواست پرسش را بدهد. محمد خاتمي و هاشمي رفسنجاني نمونه‌ها و الگوهاي بسيار خوب و كارآمد در اين زمينه‌اند. ملت نوكر و رعيت و فرمانبر است، و «ارباب» و «حاكم» بايد زمام امور را در دست داشته باشد! پرسش‌گري آنجا آزاد است كه دين را به بازي بگيرد و مذهب را لگدمال كند. به عبارت ديگر تروريسم ايماني آزاد است تا باورهاي الهي مردم را نشانه رود. آنچه در 16 سال شاهد آن بوديم. اما چرا پرسش‌ها را در نوشته‌هايم ادامه نمي‌دهم، بلكه از درخواست پاسخ نيز صرفنظر مي‌كنم؟ شايد مي‌پنداريد از «ماجراي ميتينگ 15خرداد سال 85 هاشمي رفسنجاني» درس عبرت گرفته و وحشت دارم! اما تخريب متمدنانه و اصلاح‌طلبانه و آزادي‌خواهانه راست ناراست و چپ منحرف در اين چهارسال ترور انديشه و شخصيت مرا محقق كرد و مانده است «ترور فيزيكي». خداوند سبحان را سپاس كه ناكام ماند. قلم و بيان اين‌جانب ماند و فوج عظيم ملتي كه آن را «فرياد اعتراض ملي» عليه «مافياي قدرت و ثروت» يا همان «اژدهاي هفت‌سري» مي‌داند كه در هر لباس و نام براي حفظ قدرت و ثروت به يغمابرده‌اش، با هر وسيله‌اي به سركوب «بيدارباش‌»ها مي‌پردازد.حال چند نكته:الف. گفته مي‌شود شما مورد تأييد هاشمي رفسنجاني هستيد و مي‌نويسند: «او از شما حمايت مي‌كند». همين يك نكته كافي است تا مشروعيت و مقبوليت شما زير سؤال رفته، به عنوان «مهره‌اي در دست هاشمي» معرفي شويد. شايد هم كسي شناخته شويد كه هاشمي او را در آستين خود براي روز مبادا نگه داشته است. علاوه بر اين ممكن نيست فردي خارج از حلقه‌هاي خاص، وارد عرصه انتخابات شود و مورد حمايت يا تأييد هاشمي قرار بگيرد. يك نمونه «محمد خاتمي» بود كه هر چند «هاشمي» را «عالي‌جناب سرخ‌پوش» كرد، اما تا كنون همچنان مورد حمايت و تاييد ويژه است.ب. محمد خاتمي كه خود به «عدم مشروعيت خويش» اذعان دارد و آن را «قطعي» مي‌داند، در تلاش است كه شما را به صحنه بياورد. اين برگ هم با كمال عذرخواهي، عدم مشروعيت شما را صحه مي‌گذارد. كسي كه خود غيرمشروع است و از طرفي حمايت و تأييد امريكا و امريكاپرستان را دارد، حامي و مؤيدي نيست كه ملت مسلمان را به پاي صندوق‌ها بكشاند.ج. افرادي چون سيدحسن خميني منهاي وابستگي به حضرت امام، جايگاه ديگري در بين مردم ندارند. علاوه بر آن كه در جهت‌گيري سياسي هم‌سو با هاشمي و خاتمي و حضور در جلسات اين طيف آنها را پرمسأله كرده است. ارادت و اعتقاد و عشق الهي مردم به امام پايان‌نايافتني است، ولي خانواده‌سالاري به شدت مورد اعتراض و طرد ملت واقع گرديده است. اضافه بايد كرد خاطرات هاشمي رفسنجاني را در «اميدها و دلواپسي‌»هايش كه به طور مكرر «همراه‌بردن‌ سيدحسن خميني به سفرهاي خارجي در كنار فرزندانش» را تصريح مي‌كند. خرج بيت‌المال مسلمين، وجود شرايط خطير جنگ، حضور هزاران جوان يا نوجوان هم‌سن سيدحسن خميني در آن دوران در جبهه‌ها به كنار، اين خاطره‌گويي از «علاقه و عواطف و نوعي ارتباط فراتر از معمول هاشمي و سيدحسن خميني» رازگشايي مي‌كند. بنابراين نواده امام نه تنها عامل تأييد شما يا خاتمي يا هاشمي و... نخواهد شد، بلكه خود مي‌تواند سؤالاتي را پيرامون نامزد مورد تاييد او ايجاد كند.د. روشن است كه بي‌داد 16 ساله در كشتن عدالت، ستيز با اسلام، پايمال‌كردن اصول و ارزش‌هاي انقلاب، خميني‌شكني، مردم‌ستيزي، غارت‌گري، و... را نديديد و نشنيديد! كجا بوديد؟ به اندازه يك شهروند دردمند يا مسلمان متعهد و يا انقلابي ارزشمدار از شما انتظار بود تا فريادي بكشيد، حضوري بيابيد، يا حتي ناله‌اي بي‌حاصل سر دهيد. اين نشد. اينك در حاكميت گفتمان عدالت و انتظارگرايي، و خيزش مردم عليه مافياگران و گفتمان دين‌ستيز، و اقتدار سلطه‌ستيزانه، «فعال شده‌ايد و حساس»! اين «تضاد»‌ را مردم نخواهند پذيرفت، و شما پيش خداوند پاسخ‌گو هستيد. اگر چه «مردم» را به «هيچ» انگاريد.هـ. اطلاعيه غيرمسؤولانه و تخريب‌گرانه شما عليه احمدي‌نژاد در انتخابات نهم، آشكارا حمايت از هاشمي رفسنجاني بود كه از آن روزها شديدا مورد اقبال اصلاح‌طلبي برانداز، حريم‌شكنان و شريعت‌سوزان و بيگانگان و دشمنان اسلام و انقلاب قرار گرفته است. اين اطلاعيه، امروز پاسخ گرفته و شما را وارد عرصه قدرت و سياست كرده است، پس از نزديك به دو دهه سكوت و پنهاني! حال محرز گرديده كه اولا شما هم مانند شيفتگان قدرت مادام‌العمر، ورود احمدي‌نژاد به منطقه ممنوعه قدرت و ثروت را جايز نمي‌دانيد و به ادب كردن او و هر كس ديگر كه خيال ورود به اين منطقه را دارد و خارج از مافيا است پرداخته‌ايد. ثانيا سلطه‌ستيزي و اقتدار و عظمت نظام اسلامي را در ديپلماسي خارجي پيروز احمدي‌نژاد برنتابيده، و علي‌رغم حمايت و تأييد مقام معظم رهبري، استقبال و پشتيباني مردم، و بالندگي جهان اسلام، با آن از سر معارضه برخاسته‌ايد. خدا را شاهد مي‌گيرم كه شما را به دليل ورود غيرقانوني و غيرمسؤولانه با صدور اطلاعيه به نفع هاشمي، «بازنده اصلي انتخابات نهم» ناميدم و آن را در كتاب «احمدي‌نژاد معجزه هزاره سوم» ثبت كردم. حال گويا اين «بازندگي» عبرت‌آموز نشد، يا اهداف درازمدت مورد نظر است.و. استقبال مسيح مهاجري اين كارگزار بي‌چون و چراي هاشمي رفسنجاني از حضور شما ذكر چند نكته را ضروري مي‌كند. يكي آنكه شما دقيقا مورد تاييد همه‌جانبه هاشمي هستيد، يا مأمور اجراي برنامه‌هاي ويرانگر فرهنگي، سياسي، اقتصادي او، ديگر آن كه «مسيح مهاجري» كسي است كه «بي‌پروا» استقبال خارجيان از رياست آيت الله هاشمي؟! بر مجلس خبرگان را تيتر كرد و در آن تأييدات امريكايي انگليسي‌ها و... را در اين رياست ثبت نمود. و او همان كسي است كه پيشنهاد عطاء الله مهاجراني در شكست قانون اساسي براي مادام‌العمر كردن هاشمي را تأييد و حمايت كرد، بالاخره او كسي است كه در خاطرات هاشمي رفسنجاني، بارها همراه شما و فرزند شهيد بهشتي عليه افراط‌گري‌ها در حزب جمهوري اسلامي به شكايت نزد هاشمي آمده است. پس امروز ما با «ميرحسين موسوي نخست‌وزير دوران طلايي امام» مواجه نيستيم، بلكه حزب انحلال‌يافته جمهوري با رياست هاشمي رفسنجاني و گستره‌اي از طيف‌هاي مشاركتي، كارگزاراني، سازمان نامشروع مجاهدين و هر ناراست و غيرصادقي به ميدان آمده است. پناه بايد برد به خداوند از دسيسه‌هايي كه «افراد» را «ابزار» مي‌كند.ز. با اين وجود بياييد. بمانيد و به صندوق‌هاي دموكراسي چشم بدوزيد. يا همانگونه كه اعتقاد دارم «هر كه پولش بيش، رأيش بيشتر» مي‌شود و شما با منابع هنگفت مالي مافياگران پيروز خواهيد شد، همانگونه كه «ريچارد نيكسون»، «اين دموكراسي را داراي تواني مي‌داند كه اسلام‌گرايان از آن بيرون نخواهند آمد»، و به همين دليل من انتخابات نهم و پيروزي احمدي‌نژاد را كه مافياي قدرت و ثروت را در هم شكست و نامزدهاي راست و ناراست را با هزينه‌هاي هنگفت مالي، و محتواي دين‌ستيز تبليغاتي از صحنه به در كرد، «معجزه هزاره سوم» ناميدم. يا آنكه حاميان شما از مثلث‌هاي نامقبول اصول‌گرايان اصلاح‌طلب، تا شخصيت‌هاي استيجاري يا همان نان‌خورها از پرتو پدران «آقازاده‌ها» و ستون‌هاي متزلزل ساخته شده براي نظام، بار ديگر با آراي مردم از عرصه قدرت اخراج مي‌شوند.به هر حال وعده الهي آن است كه خدا با مستضعفان است و زمين به آنها به وراثت داده خواهد شد. حتي به اندازه چهارسال دولت احمدي‌نژاد، به اندازه طليعه‌اي در زمانه انتظار.فاطمه رجبی

اسفند ۲۵، ۱۳۸۷

اگر خاتمی نباشد . سگ احمدی نژاد به میر حسین ارجح است


نامه ای برای رهبر


جناب اقای خامنه ای با سلام.
بدون مقدمه شروع می کنم. امیدوارم اینک که این نامه را می نویسم،خشم ناشی از برخورد سربازان شما با خانواده ام موجب نگردد تا از جاده ی منطق و عقلانیت خارج شوم و مطالبی را قلمی کنم که ای بسا از اهداف فشار جدید و جنگ روانی ان ها علیه همسرم و سایر اعضای خانواده ام باشد. جناب خامنه ای !شما رهبر جمهوری اسلامی هستید و من نیز از مخالفان شناخته شده ی این نظام هستم که در ۱۵ سال اخیر هر نوع زندان و شکنجه ی سفید و ضرب وشتم و محرومیت را تحمل کرده اما به هر حال پذیرفته ام که برای رسیدن به ازادی و دموکراسی می بایست هزینه پرداخت کرد و این طبعیت هر رژیم سرکوبگر و ایدئولوژیک است که مخالفین خود را سرکوب کند. اخیرا اما ماموران وزارت اطلاعات و دادگاه انقلاب حرکت جدیدی را شروع کرده اند که از خدا می خواهم ختم به خیر شود!؟ جناب خامنه ای!من در این ۱۵ سال گذشته هیچ گاه در هیچ مبارزه ی سیاسی همسرم را دخالت نداده ام و بر این باور بوده ام که به اندازه ی کافی نظام تحت رهبری شما برای من و خانواده ام مشکل تراشیده است که همسرم اگر بتواند همین مشکلات و مصائب را تحمل کند شاه کار کرده است. ضمن این که ایشان خودش نیز هیچ علاقه ای به شرکت در این گونه منازعات ندارد.اما متاسفانه اخیرا اطلاعات دست به حرکتی ناپسند، ناجوانمردانه و ضد بشری زده است. شما شاید ندانید اما هرگاه دستگاه امنیت به سراغ خانواده ای می رود به ویژه امثال همسر من که سیاسی نبوده و جرمشان این است که عضو خانواده ی یک سیاسی هستند،به خوبی اشکار است که به دنبال اعمال زور و فشار و بدتر از ان، جنگ روانی علیه انها ست.در واقع عمل و نحوه ی رفتار انها به لحاظ روانی یک اقدام قانون مند تلقی نمی شود.بلکه بیشتر زورگویانه تلقی می شود تا قانونی. درست مثل این که یک زورگو بخواهد از شما باج خواهی کند.حال شما خودت را به جای ما بگذار و سپس داوری کن. یک نفر ناشناس چند روز پیش زنگ می زند و مدعی است که از دفتر پیگیری وزارت اطلاعات زنگ می زند و می گوید که خانم محبوبه ی علی نقیان روز بعد به این دفتر مراجعه کند. همین فرد روز های بعد همین کار را تکرار می کند وحتا حاضر نیست نام و تلفن خود را بگوید، اما در عوض به خود حق می دهد از دیگران بخواهد که خود را به دفتر مربوطه معرفی کنند. در روز های بعد دزدکی زنگ می زند و به همسر من می گوید که نباید به همسرت می گفتی که ما احظارت کردیم و بار دیگر از ایشان می خواهد تا برای انجام پاره ای مذاکرات درمورد شخص ایشان به دفتر مربوطه برود. این در حالی است که در این مدت،همسرم و فرزندانم در یک جنگ روانی نا خواسته قرار گرفته و گاهی بر این گمان بودیم که شاید گروه های خودسر دست به چنین کارهای ناشایست و ضد بشری می زنند. اما امروز ۲۵ اسفند ماه که روز تعطیلی رسمی نیز اعلام شده ،همان فرد باردیگر تلفن زده و پس از این که پاسخ مورد نظر را دریافت نکرده و به فاصله ی چند ساعت،در پشت در منزل ما حاضر شده و می گوید از شعبه ی ۲ دادگاه انقلاب برای خانم محبوبه ی علی نقیان احضاریه ای دارد! و از ما می خواهد که در را باز کنیم. شرح این ماجرا به همین کوتاهی و سادگی، ممکن است در نظر شما این گونه جلوه کند که:خوب وزارت اطلاعات و دادگاه انقلاب نهاد های قانونی هستند و حق دارند برای امنیت نظام هر اقدامی انجام بدهند. یا گفته شود :کسی که با نظام اسلامی مبارزه می کند باید پای این چیز ها نیز بنشیند. این البته داوری حاکم و نیرو های همسو به ان است. ولی برای ما به عنوان شهروند، مسئله جور دیگری معنا پیدا می کند. اجازه دهید برداشت روانی و منطقی خود از این رویداد را بیان کنم و از منظر یک شهروند عادی و درعین حال مخالف ان را بیان نمایم. دستگاه می خواهد من را مجبور به سکوت و عدم مخالفت کند و چون از راه زندان و فشار علیه خودم به نتیجه نرسیده،و می داند که من در مورد اعضای خانواده ام حساسیت مضاعف دارم از این زاویه وارد شده و همچون ادم های گردن کلفت و قداره بند تا پشت در خانه ی من نیز امده و چون می داند تا من زنده هستم نخواهد توانست همسر یا فرزندانم را از راه نیرنگ یا زور به دادگاه انقلاب ببرد،باید در انتظار حوادث بعدی ان نیز بمانیم. جناب اقای خامنه ای!وقتی که مامور اطلاعات زنگ در خانه ی ما را زد و اصرار کرد که در را باز کنیم و هر گاه که همین کار را تکرار کند،از ان جا که برخورد انها را نوعی زورگویی تلقی می کنیم ،همه ی فرزندانم انتظار دارند تا همچون بارهای پیشین به زور وارد شوند. اما با این تفاوت که این بار معلوم نیست در مقابل زور تسلیم شوند. انها در صدد هستند به حریم خصوصی من تجاوز کنند و من حق خود می دانم که دفاع نمایم و به همین دلیل به شما و به دنیا اعلام می کنم در این رابطه هر اتفاقی برای من یا عضوی از خانواده ام افتاد مسئولیت ان با شخص شما به عنوان رهبر جمهوری اسلامی است. جناب اقای خامنه ای!شما با زور سپاه و دستگاه های امنیتی همه ی مخالفین را از میدان خارج کرده و حتا یاران دیروز شما یعنی رفسنجانی و خاتمی را نیز از دست داده اید. اگر چه انها بنا به مصلحت و به صورت علنی حرفی نمی زنند اما همگان از این امر اگاه هستند. شما به خوبی می دانید که اکثریت قاطع مردم ایران از حکومت شما ناراضی هستند اما نیروهای امنیتی ان ها را سرکوب می کنند.به خوبی می دانید که دولت احمدی نژاد حتا دربین اصول گرایان محافظه کار نیز طرفداری ندارد،اما از ترس شما یا از روی مصلحت سخنی نمی گویند.شما و حکومت تحت امرتان به برکت پول های نفت هر مخالفی را به راحتی سرکوب کرده و اجازه نمی دهید مردم ازادانه در انتخابات یا رفراندوم شرکت کرده و سرنوشت خود را در دست بگیرند. ما نیز قاعده ی مبارزه ی دموکراتیک را می دانیم و به راه خود ادامه می دهیم. اما از شما می خواهم نیرو های تحت امر به حریم خصوصی من کاری نداشته باشند. به انسانیت و شرف سوگند که اگر کشته شوم در مقابل این اقدام ضدحقوق بشری کوتاه نخواهم امد. من چیزی ندارم از دست بدهم و اگر به شکنجه گاه افتادم دست به اعتصاب نخواهم زد و خوشبختانه صحیح وسالم هستم. من اعلام می کنم که از دسیسه ی دستگاه امنیتی علیه خود و خانواده ام اگاهی ندارم و ممکن است این ها برنامه ی کشتن من را طراحی کرده باشند. من از این طریق به سازمان های بین الملل اعلام می کنم که من و خانواده ام امنیت جانی نداریم. از کجا بدانم در برخورد با من و خانواده ام من را ازبین نبرند و بعد اعلام نکنند که کار گروه های خود سر بوده است. امروز دستگاه اطلاعات اقای احمدی نژاد به سراغ همسر و حریم خانوادگی من حمله ور شده و هر اینه این امکان هست که به درون خانه بریزند و من را به عکس العمل وا بدارند.این بازی خطرناک را دستگاه امنیتی ولی فقیه شروع کرده و مسئولیت ان نیز با شخص رهبر خواهد بود. مگر ما چه گناهی کرده ایم که حتا در خانه ی خود از شر این نیرو های زورگو و اسلحه به دست در امان نیستیم؟مگر این مملکت متعلق به اقای خامنه ای و یک اقلیت پیرو اوست؟ایا سرداران سپاه و نیرو های ایثار گر در جبهه و جنگ مرده اند که عده ای این گونه به جان مردم افتاده اند ! چند روز پیش از فردی شنیدم که دستگاه امنیت برنامه ی حذف طبرزدی را تدارک دیده است. امیدوارم این خبر درست نباشد،اما نحوه ی برخورد نیرو های امنیتی با من و همسر و اعضای خانواده ام حاکی از این است که انهابا اگاهی از عکس العمل طبیعی و قانونی من در مقابل انها ،ممکن است چنین سناریویی را تدارک دیده باشند. دنیا بداند من تامین جانی ندارم.حشمت اله طبرزدی/۲۵ اسفند ماه/۱۳۸۷ خورشیدی

کوپن

میرحسین موسوی یا امیر حسین کوپنی می اید
.
بدستور ولی امر مسلمین جهان
و
تهدید ترور خاتمی توسط سربازان گمنام امام زمان
نهایتا

خاتمی با انتخابات خدا حافظی کرد تا میرحسین موسوی بیاید
.
خاتمی رفت تا دولت کوپنی بیاید
ضعف عملکرد احمدی نژاد وعدم علاقه خامنه ای به خاتمی باعث شد تا
دوباره دولت کمونیستی کوپنی روی کار آید
.
کوپن های جدید با طرح جدید و با نامهای جدید به بهانه سرکیسه کردن مردم ایران به بازار خواهد آمد
نمونه هایی از آنها را ببینید









22 خرداد 88
همه با هم به میرحسین کوپنی رای دهیم

زنده باد دولت کمونیستی و کوپنی میرحسین


اسفند ۲۴، ۱۳۸۷

انتخاب




هفت سین

از هفت سین آقا تا هفت سین ما
1388
میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است





هر دو جان سوزند لاکن این کجا و آن کجا

من کیستم ؟



سید احمد خمینی توسط چه کسی کشته شد ؟


اسفند ۲۳، ۱۳۸۷

افاغنه در ایران جنایت میکنند


آفتاب: يک‌ دختر 17 ساله‌ ايراني‌ که‌ 50 روز قبل‌ توسط‌ دو مرد افغاني‌ در خيابان‌ افسريه‌ تهران‌ ربوده‌ شده‌ بود. از سوی‌ تعداد زیادی‌ از کارگران‌ افغانی‌ وحشیانه‌ مورد تجاوز قرار گرفت‌ و سپس‌ این‌ دختر ستمدیده‌ و بی‌پناه‌ را در مدت‌ 50 روز به‌ دیگر مردان‌ افغانی‌ اجاره‌ می‌دادند. مادر این‌ دختر که‌ دیروز در شعبه‌ چهارم‌ دادیاری‌ دادسرای‌ جنایی‌ تهران‌ حاضر شده‌ بود، گفت‌: «چند روز قبل‌ از این‌ حادثه برادرم‌ در شهرستان‌ فوت‌ کرد و من‌ مجبور شدم‌ به‌ شهرستان‌ بروم‌، به‌ همین‌ خاطر دخترم‌ زهرا را که‌ کمی‌ عقب‌افتادگی‌ ذهنی‌ دارد، به‌ یکی‌ از اقوام‌ نزدیک‌ سپردم‌ ولی‌ روز دهم‌ تیرماه‌ حدود ساعت‌ سه‌ بعدازظهر زهرا برای‌ خرید پفک‌ از خانه‌ خارج‌ شد و دیگر برنگشت‌. وقتی‌ به‌ من‌ خبر دادند بلافاصله‌ به‌ تهران‌ برگشتم‌ و از پلیس‌ درخواست‌ کمک‌ کردم»‌. زهرا که‌ بسختی‌ می‌توانست‌ صحبت‌ کند، به‌ دادیار سبحانی‌فر گفت‌: «ساعت‌ سه‌ بعدازظهر رفتم‌ بیرون‌، یک‌ پیکان‌ سفید که‌ دو تا آدم‌ توش‌ بود، به‌زور سوارم‌ کردند و درها را بستند هر چی‌ مشت‌ زدم‌ به‌ شیشه‌ در باز نشد. بعد چاقو را گذاشتند زیر گلویم‌، مرا بردند به‌ یک‌ خانه‌. یک‌ زن‌ پیر آنجا بود، مریض‌ بود مس‌رد. شب‌ به‌ من‌ قرص‌ دادند، خوابیدم‌ بعد صبح‌ که‌ بیدار شدم‌ پاهام‌ درد می‌کرد». زهرا که‌ با یادآوری‌ خاطرات‌ گذشته‌ دچار هیجان‌ شدیدی‌ شده‌ بود و لکنت‌ او هر لحظه‌ بیشتر می‌شد، از ناراحتی‌ به‌ گریه‌ افتاد. مادرش‌ گفت‌: «بچه‌ام‌ را نابود کرده‌اند. در مدت‌ 50 روز هر شب‌ و هر ساعت‌ او را به‌ یک‌ نفر می‌دادند و پول‌ می‌گرفتند، همه‌ آنها افغانی‌ بودند». زهرا که‌ عصبانی‌ شده‌ بود، گفت‌: «20 نفر بودند. نه‌، بیشتر بودند یکی‌ می‌آمد می‌رفت‌، دوستش‌ می‌آمد، یکی‌ همه‌ پول‌ها را می‌گرفت»‌! دادیار سبحانی‌فر گفت‌: «اگر آنها را ببینی‌ می‌شناسی»‌؟ زهرا گفت‌: «بله‌، بله»‌. بعد به‌ دستور سبحانی‌فر شش‌ متهم‌ افغانی‌ را به‌ اتاق‌ آوردند. زهرا با دیدن‌ آنها صورتش‌ را در هم‌ کشید و رویش‌ را از آنها برگرداند و گفت‌: «همه‌ اینها بودند، کار بد کردند مرا بردند زیر میز، پاهایم‌ درد می‌گرفت»‌. پدر زهرا گفت‌: «روزی‌ که‌ زهرا را بردند، ما همه‌ جا را دنبالش‌ گشتیم‌ بعد به‌ پلیس‌ خبر دادیم‌. مدتی‌ بعد زهرا به‌ خانه‌ تلفن‌ کرد و گفت‌ که‌ او را دزدیده‌اند. ما هم‌ از روی‌ شماره‌ تلفنی‌ که‌ به‌ خانه‌ زنگ‌ زده‌ بود، با کمک‌ پلیس‌ به‌ جست‌وجو پرداختیم‌ و ماموران‌ پس‌ از چند روز متوجه‌ شدند که‌ آنجا یک‌ ساختمان‌ نیمه‌کاره‌ است‌». پدر زهرا گفت‌: «پلیس‌ یک‌ مرد افغانی‌ را در این‌ ساختمان‌ دستگیر کرد، اما او از وجود دختر ربوده‌ شده‌ اظهار بی‌اطلاعی‌ کرد و در تمام‌ مدت‌ بازداشتش‌ هیچ‌ حرفی‌ نزد، تا اینکه‌ چند روز بعد دوباره‌ زهرا تلفن‌ کرد ولی‌ این‌بار هیچ‌ شماره‌ تلفنی‌ روی‌ صفحه‌ تلفن‌ ما نیفتاد. زهرا به‌ ما گفت‌ که‌ یک‌جای‌ دور است»‌. مادر زهرا هم‌ گفت‌: «یک‌ بار یک‌ افغانی‌گوشی‌ را از دست‌ زهرا گرفت‌ و به‌ من‌ گفت‌ که‌ "دخترت‌ را دزدیدیم‌ باید پول‌ بدهید تا او را آزاد کنیم". من‌ گفتم‌ هر چقدر پول‌ بخواهید می‌دهم‌، فقط‌ دخترم‌ را به‌ من‌ برگردانید او مریض‌ است‌. ولی‌ دیگر خبری‌ از آنها نشد». بازجویی‌ از همان‌ مرد افغانی‌ که‌ دستگیر شده‌ بود ادامه‌ یافت‌ و بالاخره‌ اعتراف‌ کرد و گفت‌: «زهرا را مردی‌ به‌ نام‌ عزیز تاجیک‌ معروف‌ به‌ عزیز افغانی‌ به‌ من‌ داده‌ بود. من‌ هم‌ بعد از یک‌ شب‌ زهرا را به‌ افغانی‌ دیگری‌ به‌ نام‌ یونس‌ دادم‌ و او را به‌ ویلای‌ یک‌ دکتر در دربندسر بردند».بعد از شناسایی‌ ویلا در منطقه‌ دربندسر فشم‌ ماموران‌ به‌ آنجا رفتند، اما یکی‌ از افغانی‌ها با دیدن‌ ماموران‌، زهرا را به‌ اتاقی‌ زیر شیروانی‌ برد و چاقویی‌ را زیر گلویش‌ گذاشت‌ و دهانش‌ را بست‌ و تهدیدش‌ کرد: «اگر صدایت‌ دربیاید و ماموران‌ پیدایمان‌ کنند تو را می‌کشم‌». بدین‌ ترتیب‌ ماموران‌ پس‌ از بازرسی‌ ویلا موفق‌ به‌ پیدا کردن‌ زهرا نشدند و برگشتند، اما چند روز بعد بار دیگر ماموران‌ صبح‌ زود به‌ همان‌ ویلا رفتند و به‌ درون‌ ویلا هجوم‌ بردند و این‌ بار زهرا را که‌ در یکی‌ از اتاق‌ها زندانی‌ شده‌ بود، پیدا کردند و نجاتش‌ دادند. درون‌ ویلا جز زهرا هیچکس‌ نبود. ماموران‌ اطراف‌ ویلا کمین‌ کردند و نیمه‌های‌ شب‌ شش‌ مرد افغانی‌ را دیدند که‌ وارد ویلا می‌شوند، بسرعت‌ از کمینگاه‌ها بیرون‌ آمدند و همه‌ مردان‌ افغانی‌ را دستگیر کردند. متهمان‌ دیروز در حضور دادیار سبحانی‌فر منکر ربودن‌ و تجاوز به‌ زهرا شدند، اما زهرا که‌ انکار آنها را دید از عصبانیت‌ فریاد می‌کشید و با سیلی‌ محکم‌ به‌ گوش‌ و صورت‌ آنها می‌کوبید و می‌گفت‌: «تو بودی‌، تو من‌ را اذیت‌ کردی‌، دوستت‌ کجاست»‌؟ بعد رو به‌ صدیق یکی‌ از دستگیرشدگان‌ کرد که‌ پیراهن‌ سبزرنگی‌ به‌ تن‌ داشت‌ و گفت‌: «تو پول‌ها را می‌گرفتی‌ و دوستانت‌ را می‌آوردی‌، پول‌ها کو دوستانت‌ کو»؟ بعد با کمک‌ پدر و مادرش‌ به‌ زور او را روی‌ صندلی‌ نشاندند و آرام‌ کردند. مادر زهرا گفت‌: «بچه‌ام‌ کینه‌یی‌ شده‌ است‌ و با دیدن‌ این‌ نامردها دچار تشنج‌ می‌‌شود. اینها فکر می‌کردند چون‌ دخترم‌ لکنت‌ دارد و عقب‌مانده‌ ذهنی‌ است‌، نمی‌تواند آنها را شناسایی‌ کند. این‌ بی‌ وجدان‌ها دخترم‌ را خیلی‌ اذیت‌ کرده‌اند، چندبار به‌ او قرص‌ اکس‌ داده‌اند تا بی‌حال‌ شود». زهرا گفت‌: «یک‌ بار از بالای‌ کوه‌ مرا هل‌ دادند پایین‌، افتادم‌ توی‌ رودخانه‌ بعد گفتم‌ دست‌ها و پاهام‌ درد می‌کنه‌، به‌ من‌ قرص‌ بدهید ولی‌ یک‌ قرصی‌ به‌ من‌ دادند که‌ بلند شدم‌ رقصیدم‌. بعدش‌ چندتایی‌ ریختند سرم‌ و به‌ زور لباس‌هایم‌ را درآوردند. همه‌ بدنم‌ کبود بود هر وقت‌ مرا می‌فروختند یا اجاره‌ می‌دادند، کتکم‌ می‌زدند. من‌ نمی‌خواستم‌ اذیتم‌ کنند می‌گفتم‌ بسه‌ بسه‌، چقدر پول‌ می‌خواهید؟ بگذارید برم‌ پیش‌ پدر و مادرم‌ ولی‌ آنها می‌گفتند:" پدر و مادرت‌ مرده‌اند دیگه‌ باید برای‌ همیشه‌ پیش‌ ما بمانی"»‌. با دستگیری‌ شش‌ متهم‌ افغانی‌ مشخا شد یکی‌ از آنها به‌نام‌ عزیز که‌ در واقع‌ او روز اول‌ زهرا را با اتومبیل‌ ربوده‌ و فروخته‌ بود، فراری‌ شده‌ و به‌ افغانستان‌ رفته‌ است‌، اما چند روز قبل‌ به‌ ایران‌ برگشته‌ و به‌ اتهام‌ اقامت‌ غیرقانونی‌ در شیراز دستگیر شده‌ است‌ که‌ دستور انتقال‌ وی‌ به‌ تهران‌ صادر شد. دادیار سبحانی‌فر گفت‌: «در حال‌ حاضر این‌ شش‌ نفر را به‌ اتهام‌ آدم‌ربایی‌، قوادی‌ و ارتباط‌ نامشروع‌ و اقامت‌ غیرقانونی‌ در کشور بازداشت‌ می‌کنم‌ و دستور داده‌ام‌ تمام‌ افغانی‌هایی‌ که‌ در مدت‌ 50 روز اخیر از این‌ دختر سوءاستفاده‌ کرده‌اند شناسایی‌ و دستگیر شوند».

اسفند ۱۹، ۱۳۸۷

اسفند ۱۸، ۱۳۸۷

روزجهانی زن ( 8 مارس )




ترجمه سوره محمود




ترجمه سوره محمود ایات یک تا 79




بنام آنکه محمود را این ریختی آفرید (۱) و در آن نشانه های فراوان است (۲) و ما به شما چشم ندادیم مگر برای دیدن نشانه های محمود (۳) و دولت نهم (۴) نه آن خاتمی سوسول (۵)
و درحالیکه اسرائیل محو میشود (۶) همانا پس باید در ایران قحطی بیاید (۷) و برق هی برود (۸) و بنزین سهمیه ای باشد (۹) چونکه صواب دارد (۱۰)
ای کسانیکه هنوز به محمود ایمان نیاورده اید (۱۱) همانا بروید زودتر ایمان بیاورید (۱۲) که ما او را آفریدیم (۱۳) تا شما اینقدر مصیبت بکشید که در آن دنیا بار گناهانتان کم بشود (۱۴) ژ گ پ چ (۱۵)
همانا که این چهار حرف در عربی نمیباشد (۱۶) ولی ما چون خدائیم حال میکنیم که بگوئیم (۱۷) و این اعجاز ماست (۱۸) همانطوریکه محمود (۱۹) و ما به شما مسکن دادیم (۲۰)
تا محمود مشکلش را حل بکند (۲۱) و نعمتهای فراوان دادیم (۲۲) تا محمود برایتان جیره بندی بکند (۲۳) بلکه قدر نعمتهای ما را بیشتر بدانید (۲۴) خ (۲۵)
و این حرف سرکاری بود (۲۶) همانطوریکه محمود هست (۲۷) و ما به شما گاز دادیم (۲۸) تا ترکمنستان آنرا قطع بنماید (۲۹) و کی فکرش را میکرد که اینطوری بشود (۳۰)
جز محمود (۳۱) آیا نمی بینید (۳۲) که نفت سر سفره مردم است (۳۳) و جزایر تنبان (!) مال امارات (۳۴) همانگونه که خزر مال روسیه (۳۵)
و 'مال روسیه' مال مردم ایران (۳۶) و محمود برای آبرو حیثیت میجنگد (۳۷) چونکه ناپلئون گفته است هر کسی برای آنچه که ندارد میجنگد (۳۸) و نشانه های بسیار است (۳۹) پودر رختشوئی (۴۰)
چای (۴۱) برنج (۴۲) روغن نباتی (۴۳) و کلاً هر آنچه که میشود خورد (۴۴) پس آیا شما نمی بینید (۴۵)
که اینها سرطان زاست (۴۶) و باید نداشته باشید (۴۷) ولی لبنانیها باید داشته باشند (۴۸) و فلسطین هم همینطور (۴۹) همانگونه که قبلاً بوسنی هرزگووین داشت (۵۰)
و چچن این گوش (۵۱) و چچن آن گوش (۵۲) که وقتی شما زیر بمب و موشک بودید (۵۳) پس اینها کدام گوری بودند که از شما حمایت نکردند (۵۴) ولی شما خودتان را برایشان جر میدهید (۵۵)
چون شما خدا دارید ولی آنها ندارند (۵۶) همین محمود را میفرمایم (۵۷) که همه چیز به او مربوط است (۵۸) جز تورم و گرانی (۵۹) ولی ناراحت نباشید (۶۰)
بروید بمیرید چون به شما پاداش زیاد میدهیم (۶۱) در بهشت (۶۲) که درخت هم دارد (۶۳) و به شما در بهشت روزی دو استکان چائی میدهیم (۶۴) مفتی (۶۵)
و سه بشقاب برنج (۶۶) بازم مفتی (۶۷) و چسفیل فراوان (۶۸) که همان ذرت بو داده است (۶۹) که هرچی هست از محمود بو داده خیلی بهتر است (۷۰)
پیف پیف (۷۱) کی اینو بهشت تو راه داده (۷۲) و ما فرمودیم تمام مردم ایران (۷۳) ولی اینکه ایرانی نیست (۷۴) خاک بر سر وطن فروشش بکنند الهی (۷۵)
و همانا ما فقط حرف راست میزنیم (۷۶) همانطوریکه محمود (۷۷) همین (۷۸) دوباره پ ژ گ چ (۷۹)

اسفند ۱۶، ۱۳۸۷

خاتم احمدی نژاد چه شکلی است ؟

خاتم چیست ؟
خاتم عبارت است از یک انگشتر که عموما راهزنان ، خلفا ، جنگ آوران و دولت داران قدیم از ان به عنوان مهر و امضا استفاده میکرده اند .
به ان خاتم گویند چون در ختم و خاتمه مطلب نوشته شده از ان استفاده میشده است .
خاتم ، هم انگشتر است و هم مهر امضا
حالا ببینید خاتم محمود آقا چطوری است . فکر میکردی این شکلی باشه .


.
.
.
خاتم خاتمی را هم اینجا ببینید . روش چه نوشته شده ؟
.
.
.
.

آنلاین رای دهید

++++++ دوستان عزیز فقط یکبار رای بدهید ++++++
22 خرداد 1388 چه گزینه ای را انتخاب خواهید کرد؟





خاتم محمد خاتمی چه شکلی است ؟

خوب نگاه کنید . روی ان چه نوشته شده
این هم خاتم سید محمد خاتمی

روی خاتم اقای محمد خاتمی نوشته شده رهبر البته بر عکس نوشته شده
به هر حال روی مهر بر عکس مینویسند مگه نه ؟
.
.
.

اسفند ۱۴، ۱۳۸۷

21 شعار احمدی نژاد در انتخابات سال 1384


به منظور بررسی در به تحقق رسیدن شعارهای انتخاباتی دولت نهم، 21 وعده انتخاباتی دکتر احمدی نژاد را که در سخنرانیهای ایشان عنوان شده، بدون هیچگونه تحلیل در ادامه آورده ایم و قضاوت در اینباره به خوانندگان فهیم واگذار می شود.

در مورد محقق شدن این وعده ها، قضاوت را به خوانندگان عزیز و فهیم واگذار می کنیم:

1- ما ایده ای را که دنبال می کنیم، شهرهای تخصصی است. این شدنی است. الان مشکل مسکن و اشتغال داریم... در حوزه اجرا شهرهای تخصصی شدنی است.

2- معتقد به تمرکز زدایی از تهران هستیم.

3- الان می پرسند چرا رفتی در کاخ ها نشستی. می گویند آبروی نظام است. از کجای اسلام این را استخراج کرده اید از کجای خواست مردم این را استخراج کردید.

4- دولت در عرصه فرهنگ باید حامی و هدایت گر باشد... دولت باید از معیشت هنرمندان حمایت کند و آنها بتوانند آزادانه حرفشان را بزنند. این شدنی است... در این عرصه سرمایه گذاری کردن هیچ ضرری ندارد.

5- آموزش عالی باید جهتش را عوض کند و موجودی علمی کشور را باور کند.

6- دانشگاهی که از فعالیت سیاسی خالی باشد، از ماموریت خود دور افتاده است... دانشگاه باید سئوال کند که آقای مدیر چرا در فضای عمومی کشور بی اعتمادی است... این می شود کار سیاسی پایه ای.

7- تفکیک جنسیتی ظلم به زنان است... شایسته سالاری در دولت خواهد بود.

8- بیش از ۴۰ درصد تردد در تهران از ماشین های دولتی است... روزانه ۴ میلیون لیتر بنزین در تهران مصرف می شود... دولت باید از خودش شروع کند... سازمان چای باید در شمال باشد. تاسیسات نفتی در جنوب. مس در کرمان باشد. اما اینجا است.

9- ما هیات دولت داریم اما اینها جزایر متفرقه اند... وزیر باید خود را در قالب دولت ببیند... باید یک همگرایی بین اعضای دولت باشد.

10- در کارخانجاتی که دست دولت است، ما مشکل بهره وری داریم.

11- سیاست خارجی تامین امنیت ملی و منافع ملی است. این ماموریت سفرای ما است... سیاست خارجی ما الان منفعل است. یک فشار کوچولو، آگراندیسمان بزرگنمایی می شود و به مردم منتقل می شود.

12- در شرایطی که یکی از کشورهای آمریکای جنوبی علیه کشور ما پرونده سازی می کرد و همزمان وزارت خارجه از ایران دفاع می کرد، یک وزارتخانه اقتصادی رفت و با آن کشور قرارداد یک میلیون دلاری بست. باید گفت نمی خرم. به چه دلیل هم علیه ما قطعنامه صادر می کنند و هم با ما قرارداد می بندند.

13- در سه ماه اول تشکیل دولت فضای عمومی کشور عوض خواهد شد. فضای کار و تلاش برای اعتماد از دست رفته بازیابی خواهد شد.

14- در یک سال پس از تشکیل دولت حتی سیاست های اقتصادی خود را نشان خواهد داد.

15- کاهش هزینه مسکن وظیفه دولت است. ما برنامه ای برای آن داریم.

16- در بحث دانشجویان اتفاق مهمی خواهد افتاد... هزینه تحصیل به شدت کاهش پیدا می کند.

17- از محل صرفه جویی شرکت های دولتی، آموزش و پرورش تامین خواهد شد... حتما این کار واگذاری آموزش و پرورش به شهرداری طبق برنامه سوم توسعه را می کنم، در همه کشور.

18- انتقاد یک موهبت الهی است. یک مدیری که نشنود مدیر نیست. منتقدین صد تا حرف می زنند. حتی اگر یکی از آنها مفید باشد، می ارزد که تمام آن صد حرف را گوش کنی. در کشور ما این گونه است که از صد حرف ۴۰ یا ۶۰ حرف آن به دردبخور است. این در دنیا خیلی زیاد است. این بزرگترین سرمایه یک کشور است. اگر کسی فکر کند که عقل کل است این نشان می دهد که هیچی نیست... دولت باید بشنود. بشنود، فرهنگ نقد ایجاد می شود... ما باید بپذیریم که یک خانواده ایم... اگر این احساس را در خود زنده نگه داریم آن وقت اگر یک ایرانی دیگر، چیزی بگوید، دیگر ناراحت نمی شویم.

19- مردم نوسان تغییر قیمت نفت را در زندگی خود باید ببینند. نفت می شود ۸ دلار زندگی همان است که بود. می شود ۵۰ دلار باز همان است. این شدنی است.

20- واقعا مشکل مملکت ما، مشکل موی بچه های ما است بچه ها می خواهند هر جور موی خود را بگذارند. به من و تو چه ربطی دارد. مردم سلایق گوناگون دارند... شان دولت این است شان مردم این است آیا مشکل مردم این است که فلان دختر، فلان لباس را بپوشد.

21- دولتی که در ارائه خدمات خط کشی کند، دولت مردمی نیست.
منبع مطالب فوق
آیا شعارهای فوق محقق شد ؟ آیا باز هم به او باید رای دهیم ؟ به کدام گزینه رای میدهید ؟ اینجا

هواداران محمد چه کسانی هستند












هواداران محمود چه کسانی هستند ؟ ببینید

آنلاین رای میدهید . اینجا

هواداران محمود چه کسانی هستند


اسفند ۱۲، ۱۳۸۷

حوزه اخذ رای شعبه 1000 برون مرزی درون مرزی

++++++ دوستان عزیز فقط یکبار رای بدهید ++++++
22 خرداد 1388 چه گزینه ای را انتخاب خواهید کرد؟





دوقدرت بزرگ اقتصادی اجتماعی از کاندیداتوری دکتر محمود احمدی نژاد حمایت میکنند

قدرتهای بزرگ اقتصادی و اجتماعی که در نتیجه وام های زود بازده دکتر احمدی نژاد بوجود آمده اند در انتخابات 22 خرداد 1388 از ایشان حمایت میکنند و شما را به رای دادن به احمدی نژاد عزیز تشویق میکنند
()--I


شما به چه کسی رای میدهید