خبر مسرت بخش آزادی صبا آذرپیک آنقدر لذت بخش بود که گفتم چند جمله ای هم طنز بنویسم و بخندیم .
.... اسمش حبس است , در عرف جامعه به آن حبس انفرادی یا سلول انفرادی میگویند , اما در حقیقت اصلا اینگونه نیست . بعد از نماز صبح هر روز آماده میشویم برای صبحانه ای مفصل کره مربا و پنیر با یک لیوان شیر و یک لیوان آب اناناس و نان قندی بعنوان پیش صبحانه هر روز هست , مغز گردو و نان بربری روز درمیان سرو میشود اما عسل و کله پاچه هر روز . بعد از صبحانه خواهر علوی یکم می آمد و اجازه نمی داد در حصر انفرادی بمان تا نماز ظهر یک کله درد دل میکردیم و غیبت این و آن و تفهیم اتهام میشدم که من صبا آذرپیک چه نصبتی دارم با آقای صادق صبا در بی بی سی ؟ حدود 80 روز طول کشید تا بفهمند اسم من صبا است و فامیل او صبا است و هیچ ربطی به هم ندارد .... خلاصه ..., بعد از نهار که عموما کباب کوبیده یا کوفته قلقلی یا کباب لقمه بود خواهر دوم علوی می آمد و تا نماز مغرب با هم درد دل میکردیم و از مشکلات جوانان حرف میزدیم ! بعد از نماز مغرب که معمولا دسته جمعی برگزار میکردیم و پیشنماز جناب حاج آقا علوی بودند که از طلاب سرشناس حوزه بحساب می آیند , کم کم اماده میشدیم برای شام که معمولا سالاد روسی و کباب شامی بود با نان سنگک خشخاشی , بعد از شام هم شیفت کارکنان عوض میشد و خواهر علوی سوم می آمد به سلول انفرادی من که تنها نباشم و با هم دو سه ساعتی گفتمان میکردیم , بعد هم که مسواک میزدم و میخوابیدم که متاسفانه به دلیل نرمی بیش از حد تشک و متکای آنجا گردن درد و شانه درد شده ام . در ایام ماه مبارک هم تا سحر میشد یک سینی پر از خوردنی که همیشه جوجه کباب و ته دیک داشت برایم می آوردند که خواب بخواب نشوم .
اینکه میگن زندان انفردای دروغه , همیشه یک نفر هست تا تنها نباشیم ! این هم که میگن در زندان گفتمال میکنند دروغه , چون همه علوی ها واقعا علوی هستند و اهل این چیزها نیستند . این هم که میگن اعتصاب غذا میکنند درسته چون اونقدر غذاهای رنگی میارن که نمیشه همه اونا رو خورد !
.... اسمش حبس است , در عرف جامعه به آن حبس انفرادی یا سلول انفرادی میگویند , اما در حقیقت اصلا اینگونه نیست . بعد از نماز صبح هر روز آماده میشویم برای صبحانه ای مفصل کره مربا و پنیر با یک لیوان شیر و یک لیوان آب اناناس و نان قندی بعنوان پیش صبحانه هر روز هست , مغز گردو و نان بربری روز درمیان سرو میشود اما عسل و کله پاچه هر روز . بعد از صبحانه خواهر علوی یکم می آمد و اجازه نمی داد در حصر انفرادی بمان تا نماز ظهر یک کله درد دل میکردیم و غیبت این و آن و تفهیم اتهام میشدم که من صبا آذرپیک چه نصبتی دارم با آقای صادق صبا در بی بی سی ؟ حدود 80 روز طول کشید تا بفهمند اسم من صبا است و فامیل او صبا است و هیچ ربطی به هم ندارد .... خلاصه ..., بعد از نهار که عموما کباب کوبیده یا کوفته قلقلی یا کباب لقمه بود خواهر دوم علوی می آمد و تا نماز مغرب با هم درد دل میکردیم و از مشکلات جوانان حرف میزدیم ! بعد از نماز مغرب که معمولا دسته جمعی برگزار میکردیم و پیشنماز جناب حاج آقا علوی بودند که از طلاب سرشناس حوزه بحساب می آیند , کم کم اماده میشدیم برای شام که معمولا سالاد روسی و کباب شامی بود با نان سنگک خشخاشی , بعد از شام هم شیفت کارکنان عوض میشد و خواهر علوی سوم می آمد به سلول انفرادی من که تنها نباشم و با هم دو سه ساعتی گفتمان میکردیم , بعد هم که مسواک میزدم و میخوابیدم که متاسفانه به دلیل نرمی بیش از حد تشک و متکای آنجا گردن درد و شانه درد شده ام . در ایام ماه مبارک هم تا سحر میشد یک سینی پر از خوردنی که همیشه جوجه کباب و ته دیک داشت برایم می آوردند که خواب بخواب نشوم .
اینکه میگن زندان انفردای دروغه , همیشه یک نفر هست تا تنها نباشیم ! این هم که میگن در زندان گفتمال میکنند دروغه , چون همه علوی ها واقعا علوی هستند و اهل این چیزها نیستند . این هم که میگن اعتصاب غذا میکنند درسته چون اونقدر غذاهای رنگی میارن که نمیشه همه اونا رو خورد !