حق مسلم ما

اسفند ۲۵، ۱۳۸۷

نامه ای برای رهبر


جناب اقای خامنه ای با سلام.
بدون مقدمه شروع می کنم. امیدوارم اینک که این نامه را می نویسم،خشم ناشی از برخورد سربازان شما با خانواده ام موجب نگردد تا از جاده ی منطق و عقلانیت خارج شوم و مطالبی را قلمی کنم که ای بسا از اهداف فشار جدید و جنگ روانی ان ها علیه همسرم و سایر اعضای خانواده ام باشد. جناب خامنه ای !شما رهبر جمهوری اسلامی هستید و من نیز از مخالفان شناخته شده ی این نظام هستم که در ۱۵ سال اخیر هر نوع زندان و شکنجه ی سفید و ضرب وشتم و محرومیت را تحمل کرده اما به هر حال پذیرفته ام که برای رسیدن به ازادی و دموکراسی می بایست هزینه پرداخت کرد و این طبعیت هر رژیم سرکوبگر و ایدئولوژیک است که مخالفین خود را سرکوب کند. اخیرا اما ماموران وزارت اطلاعات و دادگاه انقلاب حرکت جدیدی را شروع کرده اند که از خدا می خواهم ختم به خیر شود!؟ جناب خامنه ای!من در این ۱۵ سال گذشته هیچ گاه در هیچ مبارزه ی سیاسی همسرم را دخالت نداده ام و بر این باور بوده ام که به اندازه ی کافی نظام تحت رهبری شما برای من و خانواده ام مشکل تراشیده است که همسرم اگر بتواند همین مشکلات و مصائب را تحمل کند شاه کار کرده است. ضمن این که ایشان خودش نیز هیچ علاقه ای به شرکت در این گونه منازعات ندارد.اما متاسفانه اخیرا اطلاعات دست به حرکتی ناپسند، ناجوانمردانه و ضد بشری زده است. شما شاید ندانید اما هرگاه دستگاه امنیت به سراغ خانواده ای می رود به ویژه امثال همسر من که سیاسی نبوده و جرمشان این است که عضو خانواده ی یک سیاسی هستند،به خوبی اشکار است که به دنبال اعمال زور و فشار و بدتر از ان، جنگ روانی علیه انها ست.در واقع عمل و نحوه ی رفتار انها به لحاظ روانی یک اقدام قانون مند تلقی نمی شود.بلکه بیشتر زورگویانه تلقی می شود تا قانونی. درست مثل این که یک زورگو بخواهد از شما باج خواهی کند.حال شما خودت را به جای ما بگذار و سپس داوری کن. یک نفر ناشناس چند روز پیش زنگ می زند و مدعی است که از دفتر پیگیری وزارت اطلاعات زنگ می زند و می گوید که خانم محبوبه ی علی نقیان روز بعد به این دفتر مراجعه کند. همین فرد روز های بعد همین کار را تکرار می کند وحتا حاضر نیست نام و تلفن خود را بگوید، اما در عوض به خود حق می دهد از دیگران بخواهد که خود را به دفتر مربوطه معرفی کنند. در روز های بعد دزدکی زنگ می زند و به همسر من می گوید که نباید به همسرت می گفتی که ما احظارت کردیم و بار دیگر از ایشان می خواهد تا برای انجام پاره ای مذاکرات درمورد شخص ایشان به دفتر مربوطه برود. این در حالی است که در این مدت،همسرم و فرزندانم در یک جنگ روانی نا خواسته قرار گرفته و گاهی بر این گمان بودیم که شاید گروه های خودسر دست به چنین کارهای ناشایست و ضد بشری می زنند. اما امروز ۲۵ اسفند ماه که روز تعطیلی رسمی نیز اعلام شده ،همان فرد باردیگر تلفن زده و پس از این که پاسخ مورد نظر را دریافت نکرده و به فاصله ی چند ساعت،در پشت در منزل ما حاضر شده و می گوید از شعبه ی ۲ دادگاه انقلاب برای خانم محبوبه ی علی نقیان احضاریه ای دارد! و از ما می خواهد که در را باز کنیم. شرح این ماجرا به همین کوتاهی و سادگی، ممکن است در نظر شما این گونه جلوه کند که:خوب وزارت اطلاعات و دادگاه انقلاب نهاد های قانونی هستند و حق دارند برای امنیت نظام هر اقدامی انجام بدهند. یا گفته شود :کسی که با نظام اسلامی مبارزه می کند باید پای این چیز ها نیز بنشیند. این البته داوری حاکم و نیرو های همسو به ان است. ولی برای ما به عنوان شهروند، مسئله جور دیگری معنا پیدا می کند. اجازه دهید برداشت روانی و منطقی خود از این رویداد را بیان کنم و از منظر یک شهروند عادی و درعین حال مخالف ان را بیان نمایم. دستگاه می خواهد من را مجبور به سکوت و عدم مخالفت کند و چون از راه زندان و فشار علیه خودم به نتیجه نرسیده،و می داند که من در مورد اعضای خانواده ام حساسیت مضاعف دارم از این زاویه وارد شده و همچون ادم های گردن کلفت و قداره بند تا پشت در خانه ی من نیز امده و چون می داند تا من زنده هستم نخواهد توانست همسر یا فرزندانم را از راه نیرنگ یا زور به دادگاه انقلاب ببرد،باید در انتظار حوادث بعدی ان نیز بمانیم. جناب اقای خامنه ای!وقتی که مامور اطلاعات زنگ در خانه ی ما را زد و اصرار کرد که در را باز کنیم و هر گاه که همین کار را تکرار کند،از ان جا که برخورد انها را نوعی زورگویی تلقی می کنیم ،همه ی فرزندانم انتظار دارند تا همچون بارهای پیشین به زور وارد شوند. اما با این تفاوت که این بار معلوم نیست در مقابل زور تسلیم شوند. انها در صدد هستند به حریم خصوصی من تجاوز کنند و من حق خود می دانم که دفاع نمایم و به همین دلیل به شما و به دنیا اعلام می کنم در این رابطه هر اتفاقی برای من یا عضوی از خانواده ام افتاد مسئولیت ان با شخص شما به عنوان رهبر جمهوری اسلامی است. جناب اقای خامنه ای!شما با زور سپاه و دستگاه های امنیتی همه ی مخالفین را از میدان خارج کرده و حتا یاران دیروز شما یعنی رفسنجانی و خاتمی را نیز از دست داده اید. اگر چه انها بنا به مصلحت و به صورت علنی حرفی نمی زنند اما همگان از این امر اگاه هستند. شما به خوبی می دانید که اکثریت قاطع مردم ایران از حکومت شما ناراضی هستند اما نیروهای امنیتی ان ها را سرکوب می کنند.به خوبی می دانید که دولت احمدی نژاد حتا دربین اصول گرایان محافظه کار نیز طرفداری ندارد،اما از ترس شما یا از روی مصلحت سخنی نمی گویند.شما و حکومت تحت امرتان به برکت پول های نفت هر مخالفی را به راحتی سرکوب کرده و اجازه نمی دهید مردم ازادانه در انتخابات یا رفراندوم شرکت کرده و سرنوشت خود را در دست بگیرند. ما نیز قاعده ی مبارزه ی دموکراتیک را می دانیم و به راه خود ادامه می دهیم. اما از شما می خواهم نیرو های تحت امر به حریم خصوصی من کاری نداشته باشند. به انسانیت و شرف سوگند که اگر کشته شوم در مقابل این اقدام ضدحقوق بشری کوتاه نخواهم امد. من چیزی ندارم از دست بدهم و اگر به شکنجه گاه افتادم دست به اعتصاب نخواهم زد و خوشبختانه صحیح وسالم هستم. من اعلام می کنم که از دسیسه ی دستگاه امنیتی علیه خود و خانواده ام اگاهی ندارم و ممکن است این ها برنامه ی کشتن من را طراحی کرده باشند. من از این طریق به سازمان های بین الملل اعلام می کنم که من و خانواده ام امنیت جانی نداریم. از کجا بدانم در برخورد با من و خانواده ام من را ازبین نبرند و بعد اعلام نکنند که کار گروه های خود سر بوده است. امروز دستگاه اطلاعات اقای احمدی نژاد به سراغ همسر و حریم خانوادگی من حمله ور شده و هر اینه این امکان هست که به درون خانه بریزند و من را به عکس العمل وا بدارند.این بازی خطرناک را دستگاه امنیتی ولی فقیه شروع کرده و مسئولیت ان نیز با شخص رهبر خواهد بود. مگر ما چه گناهی کرده ایم که حتا در خانه ی خود از شر این نیرو های زورگو و اسلحه به دست در امان نیستیم؟مگر این مملکت متعلق به اقای خامنه ای و یک اقلیت پیرو اوست؟ایا سرداران سپاه و نیرو های ایثار گر در جبهه و جنگ مرده اند که عده ای این گونه به جان مردم افتاده اند ! چند روز پیش از فردی شنیدم که دستگاه امنیت برنامه ی حذف طبرزدی را تدارک دیده است. امیدوارم این خبر درست نباشد،اما نحوه ی برخورد نیرو های امنیتی با من و همسر و اعضای خانواده ام حاکی از این است که انهابا اگاهی از عکس العمل طبیعی و قانونی من در مقابل انها ،ممکن است چنین سناریویی را تدارک دیده باشند. دنیا بداند من تامین جانی ندارم.حشمت اله طبرزدی/۲۵ اسفند ماه/۱۳۸۷ خورشیدی