محمد نوریزاد پس از سفر به استانهای کردستان و کرمانشاه، به استان خوزستان سفر کرده است. وی در برخی گزارشهای خود، به عمق فجایع اجتماعی و اخلاقی نیز میپردازد؛ از جمله در نوشتاری با عنوان «زندان کارون اهواز و داستان نه جنگ و نه صلح»، ضمن ارائه گزارشی از این «وحشتسرا» و «نکبتسرا»، از قول یک وکیل در مورد استان خوزستان، مینویسد:
«در زندان کارون اهواز یک بند هست به اسم بند نظام؛ که در این بند، زندانیان سیاسی و نظامی و کارکنان دولت را جای میدهند. سربازان غیبتکرده یا خاطی را نیز یک چند وقتی به همین بند روانه میکنند تا مثلا ادب شوند.» میگفت: «چند وقت پیش، سرباز هجده سالهای را که بر و رویی نیز داشته، به دلیل غیبت به این زندان میفرستند. جمال زیبای سرباز بینوا کار دستش میدهد؛ جوری که مافیای داخل زندان همدیگر را خبر میکنند و این سرباز را هم شبها و هم روزها به هم کرایه میدهند. میگفت: یک روز که پدر و مادرش برای یافتن او به اینجا آمده بودند من با آنها روبرو شدم و داوطلب پیگیری وضعیت فرزندشان شدم.» میگفت: «طبق آمار زندان، آن سرباز یکی از زندانیان اینجا بود، اما کسی از حضور او و محل حضور او خبر نداشت، یا صلاح بر این بود که کسی خبر نداشته باشد که او کجاست.» میگفت: «من با پیگیریهای فراوان، بیست و چهار روز بعد توانستم نشانی از آن سرباز بگیرم. سر آخر وقتی او را از زندان تحویل من و پدر و مادرش دادند، آن سرباز، یک مرده مبهوت بود. او به خدمت سربازی رفته بود تا مثلا به کشورش خدمت کند، اما اینجوری به خدمتش رسیده بودند. این وکیل میگفت: «در زندان کارون اهواز، توسط پزشکان خود زندان، روزانه سیصد عدد کاندوم بین زندانیان توزیع میشود. آمار ایدزیهای اینجا تن را به لرزه در میآورد.»
جنایت گروهی از پزشکان اسلامی در بیمارستان دولتی ارومیه
تجاوز جنسی به کودک شش ساله در بهزیستی کرمان