حق مسلم ما

فروردین ۱۶، ۱۳۹۱

دستی در هنر چشمی بر سياست


{ دستی در هنر چشمی بر سياست } عنوان کتابی از رضا علامه زاده است !
اين کتاب را رضا علامه زاده، نويسنده و سينماگر سرشناس در هلند، نوشته و بر جلد کتاب انگيزه اصلی خود را در نگارش خاطرات زندان، آن هم پس از گذشت نزديک به ۳۴ سال آزادی از زندان اين طور ترسيم کرده است: «اگر نياز و اشتياق نسل تازه را به دانستن از پرجنجال‌ترين پرونده سياسی حکومت شاه در دهه آخر سلطنت اش نمی‌ديدم و اگر روز به روز شاهد انتشار گزارش‌هايی مخدوش از آن پرونده و بازيگرانش نمی‌بودم، هرگز انگيزه کافی برای بازگشت دردناک ذهنی‌ام به آن دوران و گزارش کردن آن به صورت کتاب در خود نمی‌ديدم.»

رضا علامه زاده در کتاب «دستی در هنر چشمی بر سياست» از چگونگی دستگيری خود در اول مهرماه سال ۵۲، دو اتهام سنگين اش، بازجويی و شکنجه، محاکمه در دو دادگاه نظامی، حکم اعدام و سپس تخفيف آن به زندان ابد و بلاخره پس از پنج سال زندان آزادی در آبان ماه سال ۵۷ گفته است.

آقای علامه زاده در گفت‌وگو با راديو فردا درباره دو اتهام سنگين خود اين طور می‌گويد: «من در سال ۵۲ با اتهام بسيار سنگين ترور وليعهد ايران، رضا پهلوی و گروگانگيری فرح پهلوی، ملکه ايران، دستگير شدم. ولی در کتابم توضيح داده‌ام که مسئله ترور رضا پهلوی حتی به گوشم نخورده بود يعنی نه کسی به من چيزی گفته بود و نه در ذهنم چيزی بود. دوره سنگينی از بازجويی‌ها همراه با شکنجه را سپری کردم تا وقتی برای بازجوها اثبات شد بحث ترور رضا پهلوی از سوی من در بين نبوده است. آن چه بر زبان من و تنها در حضور يک دوست يعنی عباس سماکار که فيلمبردار بسياری از کارهای من بود جاری شد، اول مسئله استفاده از مراسم پايانی جشنواره فيلم‌های کودکان و نوجوانان در تهران بود برای رساندن پيام شکنجه و اعدام در زندان‌های ايران و دوم درباره گروگانگيری فرح پهلوی برای آزادی زندانيان سياسی. اين تنها چيزی بود که بر زبان من جاری شد و در کتابم به آن پرداخته‌ام.»

وی می‌افزايد: « تدارک اين کار جدا از آن که کار غيرممکنی بود، ولی همان مقدار هم که عباس سماکار با دوستان ديگرش تماس داشت و با آنها در ميان گذاشت در حالی که من از آن بی اطلاع بودم، در واقع همه آنها به خود ساواک وصل بودند. عباس سماکار اين حرف مرا با دوست ديگرش طيفور بطايی که در تلويزيون  شيراز با هم همکار بودند در ميان می‌گذارد و او هم با کرامت دانشيان دوست ديگرمان که در شيراز ساکن بود در ميان می‌گذارد. کرامت بدون اين که بداند دوست نزديکش اميرحسين فطانت مامور مستقيم ساواک است، اين موضوع را با او درميان می‌گذارد. کرامت حتی تا زمان اعدامش اين را ندانست که دوستش اميرحسين فطانت که خودش را به عنوان رابط کرامت با سازمان چريک‌های فدايی معرفی کرده بود عضو مستقيم ساواک بود و اين بعد مشخص شد. برای اولين بار خود عباس سماکار در کتابش با جزييات توضيح داده که چگونه در زندان اين موضوع را می‌فهمد. در دوره انقلاب هم همين اميرحسين فطانت فرار کرد و اکنون در کلمبيا است و حتی بعد از انتشار کتاب با ايميل با من تماس گرفته که در سايتم اين موضوع را مطرح کردم. در واقع از همان اولين لحظه اميرحسين فطانت به عنوان مامور ساواک اين طرح را دنبال کرد و حرفهايی که زده شده بود همه از طرف خود ساواک بود که من به تفضيل اينها را در کتابم شرح داده ام.»

رضا علامه زاده در کتاب «دستی در هنر و چشمی بر سياست» تنها به زندان و بازجويی و شکنجه و محاکمه نپرداخته بلکه از ماجراهای شيرين خود با دوستان هم بندش در زندان‌های گوناگون به ويژه زندان قصر هم گفته است. يکی از اين ماجراها بدون آن که ماموران زندان با خبر شوند ساختن مخفيانه شراب در زندان قصر است.

«دستی در هنر و چشمی بر سياست» را شرکت کتاب در آمريکا منتشر کرده و طرح روی جلد کتاب از هنرمند ساکن هلند، فرناز صداقت بين، است.