یادتان می آید دادگاه های چند دقیقه ای و اعدامهای دسته جمعی را؟ یادتان می آید برادر زخمی را بر دوش برادر چگونه در مقابل جوخه ی اعدام می گذاشتید؟ یادتان هست تا شبی ٣٨۰ تیر خلاص شمردن زندانیان سیاسی را؟ یادتان هست گفته ی علمئ یتان را که دختران باکره به بهشت می روند؟ یادتان هست که شما مصمم بودید که دشمنانتان را از بهشت محروم کنید و به جهنم بفرستید؟ یادتان هست تجاوز به دختران جوان را برای برداشتن بکارت و محروم کردن از بهشت؟ یادتان هست که اعدام دختران مبارز چپ جوان را یک ساعت پس از تجاوز برادران شما انجام می شد؟ یادتان هست رفتن به درب منزل اعدامی و تحویل دادن ساک زندانی را؟ یادتان هست که خانواده ها از دیدن ساک عزیزشان چگونه در هم می شکستند؟ یادتان هست بردن جعبه ی شیرینی و پنجاه تومان پول به درب خانه ی دختران چپ اعدام شده را؟ یادتان هست به مادران داغ دیده شرینی ازدواج دختر اعدامی را می دادید و پنچاه تومان مهریه دختر اعدام شده را کف دست مادری می گذاشتید که دستش همچون مردگان خشک شده بود؟ یادتان هست؟ نکند فراموش کرده اید این جنایتهای غیرانسانی را؟ این تجاوزها را؟ این اعدام ها را؟ می خواهید کمکتان کنم تابه یاد آورید؟ فقط در عرض یک سال بین سالهای ۱٣۶۲ تا ۱٣۶٣ که شما در مقام نخست وزیر عضو شورای انقلاب فرهنگی بودید، بسیاری از دانشجویان به اسم «مخالف نظام» به جوخه های مرگ سپرده شدند. اسامی آنها را شاید به یاد نداشته باشید اما امضاهای ننگین خودتان را چطور؟ آقای نخست وزیر وقت و عضو شورای انقلاب فرهنگی اگر فراموش کرده اید من و رفقای من همه چیز را به یاد شما خواهیم آورد. بیایید با هم به سالهای پس از انقلاب برویم به سال ۵۹، به دهه ی شصت! بیایید اول سری به زندانها بزنیم. آنجا که سربازان گمنام آقا امام زمان «همچون دژخیمانی در گوشت سوخته ی آدمی پویایی رازی سر به مهر بودند»، آنجا که مبارزان چپ را از پا به پنکه های سقفی آویزان می کردید و می تاباندید، آنجا که شلاقهای «تعزیر» شما گوشت را از کف پای مبارزان چپگرا می کند و صدای کشیده شدن استخوان پاشنه ی پای آنها بر موزائیکهای کف بازداشتگاه ها و زندانها، گوشت از تن هر بیننده و شنونده ای می ریخت. یادت هست مهندس موسوی؟ یادت هست پاهایی را که از شدت شکنجه به اندازه ی بالش زیر سر شبهای قدرتت آماسیده بود و از چرک به تعفن کشیده بود؟ یادت هست.............. "خاک بر سر مردم فراموشکار و ملتی که باز به تو رای دهد "
.
.
.
.