حق مسلم ما

مهر ۰۸، ۱۳۸۷

آیا فاطمه ، فاطمه است ! (بخش اول فاطمه رجبی)






فاطمه رجبی را می توان نمادی از افراطی ترین مریدان احمدی نژاد دانست که مطلق گرا،بنیادگرا و انحصار طلب شاید گوشه ای ازخصوصیات آنان باشد، این خانم و همفکران او که «تنها» خود را مسلمان و ایرانی می دانند، اکنون با استفاده بهینه از رانت سیاسی از هیچ توهینی به افراد موجه و یا حداقل کسانی که سالها در عالی ترین مقامها در این کشور و با رای مردم و تائید مقام عزیز رهبری خدمت کرده اند، خودداری نمی کنند. قطعا نمی توان تمامی دوستاران و اطرافیان احمدی نژاد را جز این گروه بسیار افراطی دانست، اما نمی توان از وزن آنها در تصمیم گیری ها چشم پوشید. فاطمه رجبی ها نه در این دوسال متولد شده اند و نه متحول، آنان سالها بر اثر افکار خود رانده شده و در کمین بوده اند تا بتوانند دوباره مجال تاخت و تاز پیدا کنند. فاطمه رجبی را می توان لوگوی احمدی نژاد انتخاب کرد، حرفهای دل احمدی نژاد را بدون سانسور و محافظه کاری خاص رئیس جمهور بیان می کند، تنها خود را به رسمیت می شناسد، دیگران از خاتمی، هاشمی ، روحانی، کروبی، حدادعادل، توکلی، اعلمی، ضرغامی و دهها نفر دیگر همگی فرزندان شیطان می پندارد و فقط و فقط و باز هم فقط احمدی نژاد را فرشته می داند و خود را پیامبر این فرشته. منطق، استدلال، عدله و کنکاش را نمی توان به هیچ عنوان در افاضات این حضرت اژدهای دست به قلم مشاهده کرد جملات طولانی که روی کلمه به کلمه آن ساعتها فکر شده چون سر هم کردن چنین توهیناتی واقعا هنر می خواهد، هر چه هست توهین است و هتاکی. اینان همچون خوارج نه علی(ع) را قبول دارند نه معاویه را، آنها تنها خود را حق می دانند و لاغیر. معیار تمییر خوبی و بدی رجبی ها تنها با سنجش فاصله و نوع برخورد افراد با احمدی نژاد است، کوچکترین انتقاد را به محبوب خود برتابیده و با شدیدترین ادبیات ممکنه می کوبند.
فاطمه رجبی کیست؟

همسر غلامحسین الهام و دخیر آیت الله دوانیست. فاطمه رجبی را بسیاری با کتاب «احمدی نژاد معجزه هزاره سوم» می شناسد اما کسانیکه قبلا چماقهای قلمی «یاالثارات وصبح» را بیاد دارند، با قلم رجبی آشنایند. اما هیچ کدام از این سوابق نتوانست او مشهور نماید تا اینکه به دنبال سفرخاتمی به آمریکا و سخنرانی در مجامع غیرسیاسی و حضور در چند دانشگاه آمریکا، روز جمعه ۱۰ شهريور85 ، مطلبی را با عنوان «ايران اسلامی و ميهمانی کاخ سفيد» در سايت اينترنتی نوسازی، منتشر کرد. او در این مقاله خاتمی را جیره خوار آمریکا خوانده و خواستار خلع لباس او شده بود

گزیده از مقالات
بدون اغراق باید گفت توهینات رجبی چنان وسیع است که گزیده آنرا هم نمی توان یکجا نوشت، اما برای آشنائی با گوشه ای از کینه او از هاشمی و هواداران او «انتظاری از سردمداران مافیای قدرت و ثروت نبوده و نیست، و عناصر ذلیلی هم که از ته مانده غارت و چپاول آنان سفره های خود را رنگین می کنند، مورد توجه نیستند. اما جاهلان یا مقدس نماهای بی شعور یا به فرموده حضرت امام، رفاه طلبان و عافیت جویان بی درد را نباید مبرا کرد که با تجمع برگرد رقیب دکتر احمدی نژاد در معجزه هزاره سوم ـانتخابات نهم ـ تصمیم گرفتند تا فاسدان و مفسدان و دزدان بیت المال و جاسوس ها و ابتذال گرایان را برای شب اول قبر خود بسیج کنند که به جای آنها پاسخ گوی نکیر و منکر باشند! این افراد که سران توسعه و اصلاحات را با توجیه منافقانه تنها به دلیل داشتن لباس روحانیت، محترم می دانستند و به همین دلیل آنان را از گام نهادن در مسیرخیانت به دین و کشور و ملت تبرئه می کردند.» اسلام خاتمی را چنین معرفی می نماید«آيا حضور و جولان «محمد خاتمي» در شهرهاي آمريكا و سخنراني هاي او پيرامون «اسلام مدرن» -اسلام مورد قبول وي- كه اسلام تعيش و تكسب، اسلام اشرافيت، اسلام رفاه طلبي، اسلام عافيت جويي و در يك كلمه اسلام آمريكايي است، عذر بدتر از گناه براي يك دارنده لباس روحانيت شيعه نيست؟»
واکنش به توهینهای رجبی
واکنشها به این مقالات بسیار تامل برانگیز بود. می توان به جرات ادعا کرد جز دوستان نوساز او، کسی وقعی به این سخنان ننهاد، برای درک بازخورد این مقالات تنها به واکنش نزدیکان رجبی اشاره می شود، مخالفت و حملات شریعتمداری به خاتمی را هیچ گاه از یاد نبرده ایم، اما این دلداده احمدی نژاد در «یادداشت روز» خود در روز سه شنبه 14 شهريور 1385 ، با تیتر«از کدام جایگاه» به انتقاد از همسنگر خود پرداخت«... آيا ايشان عقل سياسي، شعور ديني و بينش اسلامي خود را برتر از همه مي دانند؟ و آيا بر اين باورند كه تماميت مردم و مراجع و رهبري و... از درك آنچه ايشان درك فرموده اند عاجزند؟! و يا معتقدند آنان نيز مانند ايشان فكر مي كنند اما به اندازه خانم رجبي جرأت بيان و شجاعت عمل به وظيفه ديني و سياسي خود را ندارند؟!... سركار خانم رجبي براي اين سؤال چه پاسخي دارند، جز آن كه خود را سرور نظام، عقل كل ايران اسلامي و يگانه پيشواي ديني و سياسي امت مسلمان تلقي بفرمايند؟!... كاش خانم رجبي براي چند ساعت از برج عاج فرود مي آمدند و تنها با يك نگاه گذرا به وضوح مي ديدند كه دشمنان ايران اسلامي و جريانات مخالف نظام و دولت اصولگرا، چگونه نوشته هاي ايشان را بر صدر مي نشانند! و قدر مي دانند! و از خوشحالي قند در دلهاشان آب مي كنند! و صد البته، نه به خاطر جايگاه خانم رجبي و اهميت نوشته ها و اظهارات ايشان، بلكه تنها به اين دليل كه خانم رجبي همسر سخنگوي دولت است و هرچه برادر عزيز و فرهيخته جناب دكتر الهام مي كوشد اين وابستگي را بي ارتباط با نوشته هاي خانم رجبي بداند، كسي زير بار نمي رود، چرا...؟ براي آن كه اگر انتساب ايشان به سخنگوي دولت از نوشته هاي خانم رجبي حذف شود، ديگر نوشته هاي وي براي مطرح كردن و سوءاستفاده اهميتي ندارد...» و جالب تر انتقادات بردار فاطمه خانم-محمد حسین- بود که از هاشمی و خاتمی و روحانی به خاطر توهینات خواهر خود معذرت خواهی کرد و حتی پدرشان، که خود از نوسنده گان برجسته کشور بوده- حجت الاسلام والمسلمین علی دوانی می باشد، از دخترش خواست دست از این توهینها بردار و گرنه در رابطه پدر و دختری اخلال ایجاد می گردد.
خط فکری فاطی خانم
دایره حملات و تخریبها این طیف چنان گسترده است که نمی توان این گروهک را جزء هیچکدام از جریانهای فکری رایج دانست، نه این جریانات چنین افراطی گریهائی که روی وهابیون را سفید کرده قبول دارند و نه این رادیکالها کسانی را که آنها رانت خوار، ثروت اندوز و مفسد می داند. سخنان آکنده از نفرت و انزجار از تمامی جریانهای منتقد افکار وی را می توان به وضوح از نوشته های سخیف این خانم برداشت کرد، سخنانی که نه تنها نمی توان آن را به کسانی که 16 سال در این کشور،خوب یا بد، حکومت کرده اند نسبت داد بلکه نمی توان آن را به منافقین چسباند. شعار «بازگشت حکومت به مردم» احمدی نژاد، معرف طرز فکر این گروهک است، از نظر آنان حکومت قبل از احمدی نژاد در دست مردم نبوده و اگر احمدی نژاد روی کار نمی آمد باز حکومت از دسترس مردم خارج می بود. همین افکار بنیادگرایانه است که موجب سونامی اقتصادی گردیده و تمامی مسئولان اقتصادی کشور را تغییر داد تا چنین سیاستهای اقتصادی و بودجه بندیهای نابخردانه ای را شاهد باشیم، دشمن تراشی با ادعای حفظ دستاوردهای انقلاب میوه تراوشات ذهنی کسانیست که سالها تفکراتشان همچون مردابی گندیده است، عدم اعتماد به بخش خصوصی و دزد و ثروت اندوز دانستن همه جز خود، موجب به تعویق افتادن و مسکوت ماندن اجرای اصل بسیار مهم 44 شده. به رسمیت شناختن بسیج سازندگی به عنوان پیمان کار و حضور فعال بسیج در انتخابات نمونه ای از همان دسته بندی خودی و غیرخودی می توان قلمداد کرد. مراد اینان احمدی نژاد است ومصباح، تریبون آنان خاتمی(امام جمعه تهران)، بهترین تابستان آنان تابستان 67، بدترین روزشان دوم خرداد 76، سرچشمه شان مدرسه حقانی، میعادگاهشان پایگاههای بسیج، بازوی اجرای احکامشان خلخالی و پورمحمدی و محسنی اژه ای، ابزارشان چماق(چه چماق سنتی و چه مدرن ازجمله قلم و فیلم) و دشمنشان خاتمی و هاشمیست.
افراطیون قدرت طلب برای انحصار تمام مراجع انتخابی دندان تیز کرده اند، در اولین گام نیز موفق بوده و یکی از بهترین(!) نیروهای خود را در بالاترین مقام اجرائی می بینند، اما دنیا چندان به کام آنها نبود در انتخابات 24 آذر در شوراها شکست بسیار سنگینی خورده اند و در خبرگان نیز لیست «روحانیون بذون هاشمی و روحانی» توفیق چندانی نداشت، تقدیر چنین بود که آنان همچنان مجبور به تحمل کابوس خود-هاشمی-در ریاست مجلس خبرگان باشند.
مرسوم کردن ادبیات هتاکی و تخریب، آلوده کردن فضای کشور با بدترین شکل ترور شخصیتها و نفی دیگران با هدف به کرسی نشاندن خود را از آثار سوء نوشته های فاطمه رجبی می توان دانست که در بلند مدت آثار آن مشاهده خواهد شد. در دوره های گذشته نیز با روی کار آمدن جریان متفاوت، تخریبهائی صورت می گرفت، اما نه به این اندازه و نه این عمق که اتهامات را وارد کرد که اثبات یکی از آنها دادگاههای چند ساله می خواهد. رجبی چه بخواهد و چه نخواهد او را بنام«همسر سخنگوی دولت» می شناسد، شاید او را نتوان تریبون دولت دانست، اما به هر حال او را جزئی از دولت می توان متصور بود، همچنین عدم واکنش مسئولان دولتی به این گفته های طالبانیسم را می توان مهر تائید غیرمستقیمی فرض کرد( مانند پسران هاشمی و رضائی که جزء انکارناپذیر پدران به حساب می آیند). این چنین حمله منتقدان خود قطعا در آینده پتکی در دست رقیبان خواهد بود و موجب دوری اکثریت جامعه از آنان خواهد شد همانطور که در مراسم رای اعتماد به الهام یکی از محورهای اصلی سلاخیهای همسر وزیر نوظهور بود و در رای پائین به او موثر بود. چنین افرادی باید به شدت از گفته و نوشته های خود مراقبت نمایند نه اینکه با استفاده از رانت سیاسی با بدترین شکل ممکنه با جریانات غیر همسو برخورد نمایند. بالاخره ستاره اقبال این گروه نیز دیر یا زود افول خواهد کرد. آسیب این افراطی گری بیش از افراطیون اصلاح طلب در دوران طلائی چپگرایان است. از دید نگارنده این مقالات جرقه نیست بلکه نشان دهنده ارتش سریست که در مقامهای و مکانهای گوناگون رسوخ کرده اند و تنها فرصت اندکی را می خواهند تا انحصار کلیه امور را دست گیرند..
.
بی گمان فاطمه رجبی در کنار فاطمه آلیا و فاطمه کروبی وفاطمه خاتمی ثابت میکند فاطمه ،فاطمه نیست .
ادامه دارد ...